تازه های سایت
پربحث ترین اخبار
پربازدید ترین اخبار
کد خبر: ۳۲۷۴۶
تعداد بازدید: ۸۹۷
تاریخ انتشار: ۱۱ آبان ۱۳۹۵ - ۱۶:۲۲
یکی از مهم‌ترین اقدام‌های نادر شاه افشار در دوران پادشاهی خود تلاش برای تشکیل ناوگان دریایی در شمال و جنوب کشور بود.
مارین نیوز - یکی از مهم‌ترین اقدام‌های نادر شاه افشار در دوران پادشاهی خود تلاش برای تشکیل ناوگان دریایی در شمال و جنوب کشور بود. نادر بخوبی دریافت که بدون داشتن یک نیروی دریایی قدرتمند تداوم لشکرکشی‌ها و حفظ سرحدات کشور در دراز مدت امکانپذیر نخواهد بود، اما از آنجایی که ایرانیان قرن‌ها بود در ساخت کشتی‌های جنگی و امور دریانوردی تجربه‌ای نداشتند، وی مجبور به توسل به بیگانگان بود هرچند به‌عنوان یک پادشاه مقتدر و مدعی، اندیشه بومی‌سازی صنعت کشتی‌سازی در ایران را هم  داشت.

جنگ‌های نادر با قبایل ترکمن شمال خراسان و لزگی‌های داغستان در دو سوی خزر به او فهماند که اهمیت داشتن چنین نیرویی در دریای خزر کمتر از تشکیل آن در سواحل جنوبی نیست، دولت روسیه که دیگر توان هماوردی با چنین سرداری را در خود نمی‌دید و نمی‌توانست طرح تشکیل ناوگان نیروی دریایی ایران را در همسایگی خود ببیند، نهایت کارشکنی را انجام می‌داد. در این زمان بخت با نادر همراه شد و یک تاجر و کشتی‌ساز انگلیسی برای تجارت پارچه به گیلان آمد و از سوی فرزند نادر (حاکم ولایت گیلان) مورد استقبال قرار گرفت و چون مهارت‌های او شناخته شد به استخدام درآمد و بسیار زود، نقشی محوری در اجرایی کردن طرح‌های نادر در این دریا پیدا کرد. روس‌ها نسبت به حضور مؤثر این مرد انگلیسی در ایران به سفیر انگلستان شکایت بردند و انگلیسی‌ها که برای روابط تجاری‌شان با روسیه اهمیت بسیاری قائل بودند تلاش زیادی کردند تا او را از ادامه خدمت به دولت ایران منصرف کنند اما این مرد وفادار و پرتلاش انگلیسی به کار خود ادامه داد.
جان التون که بود؟
از سال ۱۷۳۴م. بازرگانان انگلیسی کمپانی روسیه اجازه یافتند برای بازرگانی با ایران از راه روسیه تزانزیت کنند و با کشتی‌های روسی از دریای خزر بگذرند. کاپیتان «جان التون» یک بازرگان، دریانورد و کشتی‌ساز انگلیسی بود که مدت‌ها در روسیه حضور داشت و با مناطقی در ترکستان تجارت می‌کرد.
 نخستین بار در سال ۱۷۳۹م. و در زمان نایب السلطنگی نادر افشار (همزمان با حضور «رضا قلی میرزا» فرزند ارشد وی در مقام والی گیلان) وارد رشت شد و مورد استقبال شایانی هم قرار گرفت. وی بار ماهوت (پارچه پشمی) خود را در گیلان فروخت و در مقابل، ابریشم گیلان را که رونقی دوباره گرفته بود خریداری کرد. همچنین رضا قلی به او فرمانی مبنی بر اجازه تجارت در ایران داد که موفقیت سفر او را دو چندان کرد. وی سپس به سن‌پترزبورگ بازگشت، از آینده درخشان تجارت با ایران گزارش‌هایی به بازرگانان انگلیسی داد و تلاش کرد دیگران را برای حضور در گیلان ترغیب کند. همچنین در نامه‌ای به سفیر مختار انگلستان در روسیه، جزئیات مورد نظر خود درباره تجارت با ایران را تشریح کرد. او معتقد بود که مخارج حمل کالاهای پشمی بریتانیایی از طریق روسیه بسیار کمتر از حمل آن از طریق هندوستان یا عثمانی خواهد بود ضمن آنکه از تجارت ابریشم گیلان نیز می‌توان سود بسیار بالایی به دست آورد. همچنین وی توصیه کرده بود برای اجرای موفقیت‌آمیز این طرح، بسیار مهم است که تجار بریتانیایی روی رود ولگا و دریای خزر کشتی‌های متعلق به خود را داشته باشند. نفوذ کلام التون درباره مزایای این تجارت تا بدان حد بود کـه بازرگانان انگلیسی را چنان برانگیخت که اعتراض سایر کمپانی‌های انگلیسی مانند «ترک و خاور» و «هندشرقی»را باعث شد.
 دریافت حکم دریا‌بیگی
جان التون  هنگام بازگشت به ایران در سال ۱۷۴۲م. در غازان روسیه دو فروند کشتی ساخت و مال‌التجاره خود را به این وسیله به گیلان آورد. اما نادر که از مدتی پیش در اندیشه تشکیل ناوگانی در دریای خزر بود از ماجرا آگاه شد و تصمیم گرفت او را برای ساخت کشتی در منطقه استخدام کند. التون پیـشنهاد نادر را پذیرفت و اسلام آورد، نامش را «جمال بیگ» گذاشت و با گرفتن حکم دریابیگی (دریاسالاری) از نادر بجد مشغول کار شد.
او دو کارگاه در نزدیکی دریا بنا کرد یکی در «چمخاله لنگرود» و دیگری در «مشهدسر» (بابلسر) و با کمک چند کارگر روس، هندی و شماری از مردم بومی مشغول ساخت کشتی شد. با وجود آنکه در حاشیه جنوبی دریای خزر، جنگل‌های وسیعی وجود داشت اما صنعت کشتی‌سازی در منطقه پا نگرفته بود و تنها به ساخت قایق‌هایی کوچک برای حرکت در رودها و مرداب‌های منطقه یا قسمت‌هایی از دریا که نزدیک ساحل باشند، محدود مانده بود. «سرپرسی سایکس» نویسنده و جغرافیدان انگلیسی به نقل از «جوناس هانوی» بازرگان و جهانگرد معاصر نادرشاه افشار می‌نویسد: «جان التون، مرکز ستاد خود را در لنگرود تأسیس کرد و برای از بین بردن تمام مشکلات جداً مشغول کار شد. الوارها را از جنگل برید و به ساحل رسانید، پارچه‌های بادبان را از پنبه بافت و طناب‌ها را از لیف کتان درست کرد و چون در آن نواحی لنگر پیدا نمی‌شد لذا به تجسس پرداخت و تهیه کرد. اهالی محل که بدون مزد کار می‌کردند نسبت به این بیگاری و کار اجباری بدون اجرت سخت دشمن بودند. اما التون توانست یک کشتی که بیست‌و‌سه توپ داشت بسازد و به آب اندازد.» این کشتی که حتی از کشتی‌های روسی نیز بهتر ساخته شده بود «نادر» نامگذاری شد.
نادرشاه هـم فرمان داد که کشتی‌های روسی مستقر در دریای خزر باید به این کشتی سلام دهند. با این حال التون طرح‌های بزرگتری در سر داشت و به فکر ساخت حداقل 30 ناو دیگـر بـود! همچنـین وی آمـوزش بـه کارکنان ایرانی و ذخیره مهمات و تدارکات را هم آغاز کرده بود. نادر با کمک تـاجری بـه نـام «مانگو گراهام» 15 تن قلع برای توپخانه شاه فراهم آورد و با  شرکت در عملیات شناسـایی، محل‌های مناسب برای انجام عملیات جنگی در سواحل خزر را هم مشخص کرد.علاوه بر این موارد، التون در اقدامی بزرگ دو کشتی حامل برنج را بـه سـربازان ایرانـی مستقر در سواحل باکو رساند و کمی بعد به دستور نادر و با کمک یک هموطن دیگر بـه نـام کاپیتان «توماس وودروف» اقدام به نقشه‌برداری از سواحل جنوب شرقی خزر کرد. روسیه که با نگرانی و خشم، اقدام‌های التون و روند قدرت‌یابی ایران در دریای خزر را زیـر نظر داشت، برای بازداشتن او از ادامه همکاری با ایران فشارهای زیادی به کمپانی مـسکو و دولت انگلستان وارد می‌کرد.
در آن زمان هنوز برای انگلستان فرصتی فراهم نشده بود تا چهره مزور و خـشن اسـتعماری خـود را آشکار کند، در واقع انگلیسی‌ها در این زمان هنوز بازرگانانی تازه وارد در منطقه بودند کـه خود را مجبـور می‌دیدند با گلایه‌های فراوان کالاهای سفرای ایرانی و هنـدی را بـه رایگـان حمـل کنند! در این موقعیت بسیار شکننده، اصلی‌ترین سیاست‌شان تطمیع شاهان و خوانین محلی و پرهیـز کامـل از هرگونه فعالیتی بود که باعث بدگمانی قدرتمندان محلـی و از دسـت دادن موقعیـت تجاری‌شان شود. در راستای چنین سیاستی بود که انگلیسی‌ها سـعی می‌کردنـد خـود را درگیـر طرح‌های نادرشاه برای تشکیل و قدرتمند کردن ناوگان دریای او نکنند. زیرا از یـک سـو همـین ناوگـان می‌توانست در آینده‌ای نه چندان دور رقیبی در کسب و کار تجاری‌شان شود و از سـویی دیگـر حساسیت و دشمنی سایر شرکای آنها در منطقه یعنی عثمانی و روسیه را برانگیزد.
از این‌رو زمانی که نادر با به کارگیری التون دست بـه کـار سـاخت کشتی و تشکیل نیروی دریایی در خزر شد و متعاقب آن فشارها و تهدیدهای روسیه، مقامات و بازرگانان انگلیسی که کلیت تجارت خود در روسیه را در خطر می‌دیدنـد، ابتدا جوناس هانوی را برای بررسی اقدام‌های التون به ایران فرسـتاده و سـعی کردنـد بـا وعـده  وعید او را از ادامه کار باز دارند. هانوی اقدام‌های جان التون را برای آینده تجارت انگلـستان بـسیار زیانبار تشخیص داد و سعی کرد او را از ادامه همکاری با نادر منصرف کنـد.
با شکست تلاش‌های هانوی و پافشاری التون بر تصمیم خود، وزیر مختار انگلستان در سن‌پترزبورگ که احتمال مقابله به‌مثل روس‌ها و از بـین رفـتن امتیازهـای تجـاری در روسـیه را بسیار جدی می‌دید به التون پیشنهاد کرد که در مقابل مبلغـی گـزاف یا پـذیرفتن مقـامی در نیــروی دریــایی ســلطنتی از ایــران خــارج شــود، امــا ایــن انگلیــسی مــاجراجو و بی‌احتیاط سرسختانه به خدمت خود ادامه داد. نادر که بخوبی از فـشارها بـر التـون آگـاه بـود حکمی صادر کرد که نشان از قدرشناسی وی از اقدام‌های این مرد انگلیسی‌تبار داشت: «شایسته‌ترین مرد اجازه ندارد ایران را ترک کند، چون لازم است در نوروز آینده در دربار ما حضور یابد و کارهای ناوگان ما را بر مبنای صحیحی سرو صـورت دهـد.» ایـن حکم می‌توانست التون را تا حدودی از فشارها و اتهام‌ها برهاند چرا که بـه وی امکـان می‌داد این گونه وانمود کند که خدمت به نادرشاه تحت فشار و اجبار صورت می‌گیرد.
پایان کار با اعدام
هنوز آشکار نشده که چرا یک تاجر و سوداگر انگلیسی که به طلب سود بیشتر به سواحل ایران قدم گذاشته بود با چنان اصراری همه پیشنهادهای دولت متبوعش را رد می‌کرد و در نهایت سختی و مشقت، سرسختانه در پی ساخت کشتی و تکمیل ناوگان دریایی برای خدمت به دولت ایـران بـود. در این سو نادر نیز همواره از او و خدماتش قدردانی می‌کرد و او را مورد حمایت کامل خود قرار می‌داد، اما با مرگ نادر و گرفتار شدن دوباره کشور در آشوب و هرج و مرج و پیگیری نکردن برنامه‌ها و طرح‌های او، التون نیز در وسط مخاطرات همه‌جانبه رها شد. روس‌ها کـه از اقـدام‌های او بـسیار خـشمگین بودنـد، علیـه او توطئه‌ها ودسیـسه‌هایی کردند و با استفاده از نارضایتی‌های محلی، به جان التون سوءقصد شد که البته او جان سالم به‌در برد اما در نهایت در جنگ قدرت حکام محلـی، التون به بهانه حمایت نکردن از حاکم وقت گیلان دستگیر شد و با وجود تأمینی کـه به او داده بودند او را اعدام کردند!

مجید علیپور
کارشناس ارشد تاریخ ایران اسلامی
منابع:
سرپرسی سایکس-تاریخ ایران- ج 2- ترجمـه سـید محمدتقی فخـر داعـی، تهـران: انتـشارات دنیای کتاب
جیمز بیلی فریزر -نادرشاه افشار- ترجمه ابوالقاسم ناصرالملک- به کوشـش محمـدتقی دانیـا
 لارنس لکهارت-نادرشاه- ترجمه و اقتباس مشفق همدانی
لارنس لکهارت -نادرشاه- آخرین کشورگشای آسـیا- ترجمـه اسـماعیل افـشار نـادری


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: