- با توجه به آگاهی شما و سایر مدیران نسبت به شرایط حاکم بر توسعه فازهای جدید پارس جنوبی، چرا وعده افتتاح فازهای جدیدداده میشد؟
- وزیر محترم نفت اخیرا در خصوص شدت تحریمها در نماز جمعه واقعیتهای مهمیرا بیان کردند و گفتند که تحریم کنندگان، شرکتها، کشتیها و پالایشگاههایی را که با ایران همکاری کنند تهدید کرده اند که دیگر آنها را بیمه نمیکنند وحتی وقتی یک شرکت خارجی میخواهد با صنعت نفت ایران همکاری کند مدیرعامل آن شرکت به 20 سال زندان تهدید میشود. این مطالب تاثیر شدت تحریمها را بر عقب ماندگی پارس جنوبی و صنعت نفت کشور نشان میدهد. البته3، 4 سال پیش هم زمانی که سفارش کالا و تجهیزات به شرکتهای خارجی داده میشد، آنها همکاری نمیکردند و حتی اعلام میکردند که آنها را جریمه و زندانی میکنند. حلقه تحریمها در سه چهار سال اخیر بسیار تنگ شد؛ به طوری که به قول پیمانکاران در شرایطی که هم پول دیر و با تاخیرات زیاد داده میشد و هم در شرایط بد و نامناسب نقدینگی واعتبارات ارزی اختصاص مییافت؛ به طوری که برخی از پیمانکاران با وجود افتتاح حدود 10 الی30شماره حساب بانکی در کشورهای مختلف دنیا نمیتوانستند حتی 20 میلیون دلار را به جز در چند کشور محدود آسیایی به راحتی جابه جا کنند و به سازندگان کالا و تجهیزات پرداخت کنند؛ بنابراین طبیعی است تمام برنامهریزیها و تلاشهای پیمانکاران و حتی کارفرما برای راهاندازی فازها به هم ریخت و فازها با تأخیرات طولانی مواجه شد.
- اما پیش از این تمام مسؤولان تاثیر تحریمها را بر صنعت نفت و بویژه پارس جنوبی رد میکردند.
- چون اجازه طرح مشکلات و آثار بازدارنده تحریمها داده نمیشد. یعنی سیاست و تصمیم اقتضایی در آن زمان این بود که طرح مشکلات تحریمها به صلاح نیست.پیمانکاران بارها برنامه ریزی میکردند و قول راهاندازی فازها را میدادند اما در عمل هر روز با تنگ تر شدن حلقه تحریمها و کارشکنیهای سازندگان و خلف وعدههای مکرر و متوقف کردن ساخت و یا تحول کالاهای آماده حمل که 100درصد پول آنها پرداخت شده بود و عدم امکان پرداختهای ارزی پیمانکاران روزانه با مشکلات جدیدی مواجه میشدند و برنامه ریزیها با تأخیر و مشکلات ناگهانی و پیش بینی نشده مواجه میشد. حتی بخشی از تجهیزات و ماشینآلات تا نزدیکی عسلویه حمل شدند اما بعد شرکتهای سازنده خارجی، آنها را به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس منتقل کردند و در واقع کالاها و ماشین آلات به نوعی توقیف شدند.این موضوعات و مشکلات متعدد دیگری که عمدتا ناشی از گسترش و شدت یافتن تحریمها بود، برنامه ریزیها و وعدههای مکرر راهاندازی فازها را به تأخیر انداخت.شرایط تأمین کالا و تجهیزات خارجی بسیار پیچیده، دشوار و ناپایدار و غیر قابل پیش بینی شده بود اما تشخیص مدیران ارشد در آن موقع این بود که بیان مشکلات و آثار تحریمها، به نفع صنعت نفت کشور نیست و باید به تلاشها، مذاکرات و پیگیریها برای رفع موانع انتقال ارز و تأمین کالا و تجهیزات ادامه داد و بر دستاوردها و موفقیتها تکیه کرد. بنابراین مدیران اجرایی در بخش پیمانکاران و کارفرما، در چنین شرایط پیچیده و دشواری قرار داشتند. فضای کنونی را با فضای چند سال گذشته که بر پارس جنوبی حاکم بوده مقایسه نکنید. به هر حال در چند سال گذشته، با توجه به الزامات و ملاحظات سازمانی و سیاستهای کلان کمتر از مشکلات و تنگناهای تحریم در فضای عمومیو رسانه ای صحبت شد و بیشتر بر موفقیتها و دستاوردهای متخصصان، سازندگان و خلاقیت جوانان کشور تکیه میکردیم؛ یعنی در مجموع بر جنبههای مثبت تمرکز کردیم و به فعالان پارس جنوبی، روحیه تلاش مثبت و کار شبانه روزی میدادیم و سعی داشتیم مشکلات داخلی بویژه مشکلات مدیریتی و اجرایی و تنگناهای بروکراسی مرگبار ومزمن و به تعبیر دقیق تر و شفاف تر «خود تحریمیها» را حل کرده و یا کاهش دهیم و آثار تحریمهای خارجی بویژه کمبود کالاها را نیز در صورت امکان به نحوی مدیریت و حل کنیم. البته همزمان به مسؤولان که از شدت تحریمها مطلع بودند به طور روزانه و با جزییات کامل، زیانها و پیامدهای تحریم را بر فازها منعکس میکردیم اما آن موقع این قدر توجه به تحریمها و حمایت از تلاشها وجود نداشت.
- چه اقداماتی برای حل این مشکل انجام شد؟
- یکی از اقدامات این بود که سازمان منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس و شرکت نفت و گاز پارس، برای شناسایی و کمک به حل مشکلات و چالشهای عمده توسعه پارس جنوبی طی سه سال گذشته، همایش ملی با حضور صاحب نظران، مدیران و تصمیم سازان صنعت نفت تحت عنوان «همایش ملی توسعه پایدار، یکپارچه و دانایی محورپارس جنوبی» در دو افق 1404 و 1444 - یعنی زمان احتمالی تخلیه و یا افت فشار مخزن و پایان تولید نفت و گاز در پارس جنوبی- برگزار کردند و همه تلاشها صرف این شد که توجه و حمایت ملی را در خصوص توسعه پارس جنوبی جلب کنیم که دستاوردها و نتایج بسیار ارزنده ای در بر داشتند.
- اما این همایش امسال برگزاری نشد!
- بله متأسفانه این همایش ملی و تخصصی در سال چهارم با تغییرات مدیریتی در شرکت نفت و گاز پارس و خروج من از پارس جنوبی، علی رغم آماده بودن مقالات و سخنرانان همایش به دلایلی از جمله انتساب آغاز و تداوم آن به نام بنده در آستانه برگزاری متوقف شد. این در حالیست که در مطالعات و مقالات آن همایشها نتایج ارزنده ای از پژوهشها حاصل شد؛ از جمله شناسایی علمیو کارشناسی 14 چالش اصلی توسعه پارس جنوبی که علل، آثار و راه حلهای آنها از یافتههای پژوهشگران همایش بود. البته بحث در مورد محورها، موضوعات و یافتههای سلسله همایشهای توسعه پایدار، یکپارچه و دانایی محور در منطقه پارس جنوبی، نیازمند فرصتی جداگانه برای تحلیل و ارزیابی است و جای تأسف است که اختلاف نظرها، کینه توزیها و انتقام جوییهای شخصی تحت عنوان سیاستها و سلایق مدیریتی، بعد از تغییرات مدیریتی، باعث توقف این حرکت علمیمنحصربفرد و جنبش نرم افزاری بسیار ضروری و ارزشمند در پارس جنوبی شد. متأسفانه در مورد توسعه پارس جنوبی بجز این سلسله همایشها که اکنون متوقف شده اند هیچ فعالیت علمیو پژوهشی چشمگیری در مورد پارس جنوبی در سطح ملی به صورت مستمر برگزار نشده است. تا آذر ماه سال گذشته و سه ماه مانده به برگزاری همایش در یک حرکت علمیو کارشناسی کم سابقه در شرکت نفت و گاز پارس هزار و 551 عنوان موضوع پژوهشی غیر تکراری و کاربردی در مورد تولید و توسعه پارس جنوبی غربال و نهایی شد و قرار بود این تعداد عنوان پژوهشی در اختیار کلیه دانشگاهها و مراکز علمیو پژوهشگران قرار داده شود تا یک خیزش علمینوین و روزآمد به سوی مدیریت علمی و مبتنی بر پژوهش در پارس جنوبی بویژه در حوزه مدیریت مخزن و مدیریت مگاپروژهها شکل گیرد اما حیف و صد حیف که عدم ثبات مدیریتی و تغییرات مکرر مدیران باعث تخریب و یا کنار گذاشتن غیر منطقی برنامهها ودستاوردهای مدیران قبلی میشود. در واقعدر هر دوره کوتاه مدیریتی، برخی مدیران با هزینههای ملی و سازمانی چرخ را از نو اختراع میکنند. بارهااعلام کردم سرمایه گذاری در پارس جنوبی از نان شب هم واجب تر است و باید با هر هزینه، نرخ بهرهبرداری و به هر قیمتی، منابع ارزی و سرمایه مورد نیاز پارس جنوبی را فراهم کنیم. شعارهمه برای پارس جنوبی و پارس جنوبی برای همه را مطرح و پیگیری و آن را تبدیل به استراتژی سازمانی کردیم و قصد و تلاش داشتیم آن را در سطح ملی به عنوان استراتژی صنعت نفت در توسعه میادین مشترک نهادینه و حمایت بیشتری جلب کنیم.
- با توجه به شرایط کنونی در حال حاضر راه حلهای اصلی خروج پروژههای پارس جنوبی از بن بست فعلی چیست؟
- در حوزه داخلی یا وزارتی، صنعت نفت نیازمند یک انقلاب تمام عیار و تحول راهبردی در حوزههای مختلف سازمان و مدیریت بویژه حوزه مدیریت منابع انسانی است. این جراحی بزرگ و گسترده باید با آسیب شناسی علمیو توسط گروههای کارشناسی توانمند و با تجربه، در سطوح راهبردی و عملیاتی و در قالب طرح جامع تحول و سند راهبردی توسعه ی مدیریت و سازمان، صورت پذیرد. مقررات، قوانین، ساختارها و رویههای که از عوامل عقب ماندگیها و عامل بقای زیانبار بروکراسی پیچیده، طولانی و مزمن در شرایط کنونی شده اند باید متناسب با شرایط ملی و بین المللی بازنگری و روزآمد شوند به عنوان نمونه به دلیل مقررات، قوانین و ساختارهای قدیمی، تاکنون فروش نفت و گاز ایران به صورت انحصاری دردست شرکت ملی نفت ایران و دولت بوده است.البته اخیراکه فروش بر اثر تحریمها دچار مشکلات و تنگناهاییجدی شده عده ای با تأخیر زیاد و به صورت انفعالی مجوز صادرات و فروش نفت خام توسط بخش خصوصی را به صورت محدود و مشروط صادر کردند که کار خوب و راهگشایی میتواند باشد.
- به طور مشخص برای پارس جنوبی راه حل چیست؟
- تجربه ملی و جهانی نشان داده است که دولت پیمانکار و مجری خوبی نیست و بحث تصدی گری و اجرا باید از دست دولتیها و شبه دولتیها خارج شودو در اختیار بخش خصوصی و تعاونیها قرار گیرد، این روح اصل 44 قانون اساسی است. راه نجات پروژههای توسعه پارس جنوبینیز در بخش ملی و داخلی این است که علاوه بر حل مشکلات تأمین مالی و انتقال ارز مورد نیاز اجرای پروژهها را از سلطه انحصاری پیمانکاریهای دولتی و شبه دولتی بیرون بیاوریم. تا زمانی که برای توسعه پارس جنوبی، پول و ارز برای خرید کالا و تجهیزات را به بخش پیمانکاری دولتی، نیمه دولتی و شبه دولتی میدهیم که به دلیل دولتیبودن در لیست تحریمها قراردارند پیشاپیش وارد یک بازی بازنده- بازنده شده ایم و به تعبیری در زمین رقیب و دشمن بازی کرده ایم.معلوم است که طرحهای توسعه پارس جنوبی با این روشها و انحصارها، نمیتواند کالا و تجهیزات تأمین کند و در نتیجه راه نمیافتد. دقیقا مانند فروش نفت از طریق بخش دولتی است، که طی دو سال اخیر در این زمینه با مشکل و موانع مختلف مواجه شده است و ناچاریم که از ظرفیتها، توانمندیها و امکانات بخش خصوصی استفاده عقلایی کنیم. دست بخش خصوصی برای انجام فعالیتها در حوزههای تولید، توسعه و تجارت بویژه تجارت و بازرگانی خارجی بازتر است و راهکارهای اثربخش و کارآمد بیشتری دارد. سرعت، کارآیی، کارآمدی، خلاقیت و ریسک پذیری بخش خصوصی خیلی بیشتر از بخش دولتی است. هم اکنون در کل صنعت نفت ایران بیش از پنج هزار شرکت بزرگ، متوسط و کوچک وجود دارد که بیش از 98 درصد آنها در لیست تحریمها نیستند و میتوانند به راحتی نیازهای پارس جنوبی و حتی سایربخشهای صنعت نفت کشور را تامین کنند.امروزه پارس جنوبی علاوه بر منابع مالی به خلاقیت، ریسک پذیری، سرعت، کارآیی و کارآمدی بیشتری نیاز دارد که بخش پیمانکاری دولتی و نیمه دولتی به دلیل محدودیتهای ساختاری و مقرراتی، در مقایسه با بخش خصوصی در این حوزهها ضعیف تر و ناکارآمد تراست.
- هم اکنون چه تعداد از طرحهای توسعه ای پارس جنوبی در اختیار بخش دولتی و چه تعداد در دست بخش خصوصی است؟
- در شرایط کنونی تمامیطرحها و پروژههای پارس جنوبی در اختیارپیمانکاران دولتی، نیمه دولتی و شبه دولتی است. پیمانکاران بخش خصوصی در ردههای دوم الی ششم پارس جنوبی حضور دارند. اگر حوزههای اجرایی را در سطح اول پیمانکاری به بخش خصوصی واقعی نه شبه دولتی و نیمه دولتی بسپاریم میتوان امید و انتظار داشت که بخش خصوصی بهتر و خلاقانه تربخش عمده تحریمها راخنثی کند و یا دور بزند. تا زمانی که پیمانکاران دولتی و شبه دولتی که در لیست تحریمها هستند، به صورت برنامه ریزی شده جای خود را به بخش خصوصی ندهند و از پروژههای پارس جنوبی کنار نروند مشکل تحریمها، به طور اساسی بهبود نمییابد. البته قبلا این تجربه در برخی فازها اجرا شده، ولی چون کناره گیری واقعی صورت نگرفته مشکل به طور ریشه ای حل نشده و شرکتها با نامهای جدید، دوباره در لیست تحریمها قرار گرفتهاند. پیمانکاران دولتی و شبه دولتی با توجه به این که جلوی توسعه صنعت نفت کشور را گرفته اند ضروری است با یک برنامه ریزی اقتضایی از صنعت نفت خارج شوند. آنها در سطح کلان اجرای پروژهها کنار بکشند تا بخش خصوصی کارها را برعهده بگیرد بعد خواهیم دید که میتوان پارس جنوبی را در همین شرایط بهتر و سریعتر توسعه داد.البته این به معنای کم رنگ کردن آثار تحریمها نیست زیرا در صورت تداوم تحریمها با این شدت و ادامه توقف تحویل کالا و تجهیزات فازها، چنانچه ناچار شویم که به ساخت داخل تجهیزات باقیمانده روی بیاوریم دو، سه و حتی چهار سال راهاندازی فازها با تأخیر و تعویق رو به رو خواهد شدد و این معادل 200 الی 300 میلیارد دلار زیان یا عدم النفع ملی است.
- بخش دولتی تنها در بخش پیمانکاری ضعیف عمل نمیکند بلکه در بخش کارفرمایی هم همین گونه است.
- بله، بخش دولتی هم در حوزه کارفرمایی به دلیل مقررات و بوروکراسی با مشکلات زیادی مواجه است. به طور مثال در مورد توقیف بخشی از ماشین آلات و کالاهای پارس جنوبی قرار بود با انتخاب یک وکیل اروپایی و پرداخت حق الوکاله پیگیری حقوقی صورت گیرد و از شرکت سازنده اروپایی برای رفع توقیف، شکایت شود اما به دلیل پیگیری کار توسط کافرمای دولتی، موضوع انتخاب وکیل و پرداخت حق الوکاله حدود 10 ماه طول کشید بعد هم به دلیل اینکه باید از نهادهای مختلف مجوز گرفته میشد به هیچ نتیجهای نرسید. در حالی که اگر بخش خصوصی دست اندرکار حل مشکل بود به در دو، سه سرعت تصمیم گیری صورت میگرفت و وکیل خارجی انتخاب و موضوع پیگیری میشد. موارد مشابهی از این موارد وجود دارد که بخش خصوصی موفق به حل آن شده است.
- در حال حاضر هر انتقادی به مدیران در رابطه با توسعه صنعت شود آنها مشکل را مربوط به تحریم میدانند، آیا این موضوع عذری موجه است؟
- تداوم و پایداری تولید نفت و گاز، توسعه میادین مشترک و غیر مشترک و همچنین تجارت نفت و گاز و فراوردهها ارتباط تنگاتنگی با نحوه تعاملات و فضای بین المللی و تحریمها دارد. چنانچه در سطح بین المللی با حفظ منافع ملی، مسأله تحریمها مدیریت و به نحو شایسته ای حل شود پیمانکاران اصلی میتوانند تجهیزات و کالاهای ساخته شده را به داخل کشور حمل و پروژهها را راهاندازی کنند. در این صورت حدود شش ماه الی یکسال بعد از تأمین تجهیزات و کالاها، اکثر پروژهها و طرحهای توسعه پارس جنوبی بویژه طرحهای توسعه فازهای 12، 15و16، 17و18 راهاندازی میشود و در کوتاه مدت به ظرفیت کامل تولید میرسند. برخی فازهای جدید مانند فازهای 13، 19و 22 تا 24نیز با تأمین تجهیزات میتوانند یک ساله راهاندازی شوند. بهبود و توسعه تعاملات منطقی و ارتباطات اثربخش با صنعت نفت جهان و بازارهای بین المللی با استفاده از ظرفیتهای ملی برپایه حفظ منافع ملی و استراتژی برنده- برنده و در نهایت بهبود فضای بین المللی و کاهش تحریمها، برای صنعت نفت بسیار ضروری و کلیدی است. در واقع پس از تأمین کالا و تجهیزات مورد نیاز خارجی، میزان کارآیی و اثربخشی سیستمها، ساختارها و روشهای مدیریتی و بویژه سطح فرهنگ و دانش مدیریت پروژه و میزان توسعه یافتگی و بلوغ سازمانی مجریان و دست اندرکاران پروژهها در بخشهای پیمانکاری و کارفرمایی بهتر خود را نشان خواهد داد و تفاوتها بیشتر آشکار خواهد شد اما فعلا و در شرایط تحریم، مسایل و مشکلات ساختاری، سیستمیو سازمانی پیمانکاران و کارفرما و ناکارآمدی مدیریتی آنها، در پشت جعبه سیاه تحریم پنهان شده است و اکثرا تمام عقب ماندگیها و مشکلات را ناشی از تحریمها میدانند البته تا حدود زیادی درست میگویند و چنانچه مسأله تحریمها در سطح بین المللی حل نشود، به ناچار باید برای تأمین تجهیزات یا تحریمها را دور بزنیم که خیلی دشوار است و یا کالا و تجهیزات موردنیاز پارس جنوبی را ساخت داخل کنیم که حدود 2 الی 4 سال زمان نیاز خواهد داشت که زیان عظیمیبه اقتصاد ملی وارد میکند.
- زیان حاصل از تاخیر در توسعه پارس جنوبی چقدر است؟
- ارزش اقتصادی محصولات هر فاز استاندارد پارس جنوبی معادل 4 میلیارد در سال است. هم اکنون 19 فاز استاندارد در قالب 9 طرح و 18 فاز اسمیدر حال اجراست؛ بنابراین هر سال تأخیر در راهاندازی فازهای پارس جنوبی خسارتی معادل 76میلیارد دلار به اقتصاد کشور تحمیل میکند و فقط 3 سال تأخیر این رقم را به حدود 228 میلیارددلار افزایش میدهد. بنابراین در شرایط کنونی در سطح بین المللی یا باید تحریمها را با دیپلماسی، تعاملات و ارتباطات منطقی بین المللی مدیریت و حل و پروژهها را از شرایط سخت و پیچیده کنونی خارج کرد و یا به تولید و ساخت داخل روی بیاوریم و تأخیرات چندساله بهرهبرداری از میدان مشترک و زیانها و هزینههای آن را آگاهانه بپذیریم.
- آیا بخش خصوصی توانایی جایگزینی شدن با بخش دولتی، نیمه دولتی و شبه دولتی برای اجرای طرحهای توسعه و پروژههای بزرگ ملی را دارد؟
- بر اساس تجارب جهانی و حتی ملی، پاسخ مثبت است. بخش خصوصی در پارس جنوبی در شرایط کنونی در ردههای دوم الی ششم پیمانکاری و زیر سلطه پیمانکاران دولتی اند. به قول مدیران پیمانکار بخش خصوصی در اکثر موارد، تمام گوشت و سود پروژهها توسط پیمانکاران دولتی خورده میشود و اغلب استخوان و کارهای سخت و زیان آور پروژهها به آنها میرسد. آنها میگویند برخی پیمانکاران دولتی و شبه دولتی در خیلی از موارد با یک دوم الی یک چهارم قیمت کارفرمای اصلی، کارها را به پیمانکاران بخش خصوصی واگذار میکنند. قیمتهایی که پیمانکاران دست چندم نمیتواند با آن قیمتها، حتی کالاها وتجهیزات مورد نیاز پروژه راتأمین کنند و در واقع اغلب پیمانکاران بخش خصوصی در پارس جنوبی در شرایط سخت و دشواری کار میکنند و حتی برخی ورشکست شده و یا در آستانه ورشکستگی قرار گرفته اند؛ چراکه بخش اصلی خرید کالا و تجهیزات بویژه خریدهای عمده و متوسط داخلی و خارجی را که بخش سودآور پروژه است به پیمانکاران رده دوم به بعد واگذار نمیشود؛ البته بخش دولتی دلایل مختلفی را برای خرید کالا و تجهیزات بصورت انحصاری مطرح میکنند که اکثر دلایل، منطقی و قابل قبول نیست و فقط برخی خریدها آن هم به صورت متمرکز قابل قبول است. بنابراین اگر به بخش خصوصی به طور واقعی و در سطح اول اجرای پروژهها فرصت و فضا داده شود که به عنوان پیمانکار دست اول یا پیمانکار عمومیوارد کل پروژهها یعنی مهندسی، خرید کالا و تجهیزات و اجراشوند مطمئن باشید در این صورت میتوانند مسیرها را بهتر و سریعتر از دولتیها طی و مشکلات را حل کنند.اما اکنون برای بخش خصوصی این راه تعریف و باز نشده و یا بسیار محدود، تنگ و نفس گیر است که کمتر پیمانکاری موفق به عبور از این گردنهنفس گیر میشود.
- حضور دولتیها تنها شامل پارس جنوبی است یا کل صنعت نفت را شامل میشود؟
- در حال حاضر حدود 80 درصد پروژههای بزرگ و طرحهای توسعه در انحصار و سلطه دولتیها و نیمه دولتیهاست. البته طرح این موضوعات به معنای نفی تلاشها، دلسوزیها و توانمندیهای مدیران و کارکنان توانمند و شایسته بخش دولتی، نیمه دولتی و شبه دولتی نیست. بحث در سطح کلان توسعه و در واقع مقایسه سیستمها، ساختارها، مقررات، محدودیتهای و اختیارات دو بخش خصوصی و دولتی است.در سیستمهای دولتی و شبه دولتی هم در بخش کارفرما و هم در بخش پیمانکاری به دلیل سلسله مراتب طولانی دیوان سالاری فاصله تصمیم سازیها تا تصمیم گیریها و اجرا، بسیار طولانی است که واقعا صبر ایوب و عمر نوح را میطلبد.
- با توجه به گفتههای شما نباید انتظار راهاندازی فازهای جدید را در آینده نزدیک داشت!
- در دوره مدیریت من بر پارس جنوبی، بر اساس برنامه ریزیها، مصوبات و اعلانهای قبلی، برای راهاندازی فاز 12، 15 و 16، 18 و17پیمانکاران حداقل سه بار وعده دادند و بعد از من هم چند بار دیگر وعده راهاندازی فازهارا داده اند، احتمالا تا زمان راهاندازی واقعی بازهم چند بار دیگر قول میدهند اما در عمل، راهاندازی صورت نمیپذیرد. نه اینکه مدیران و مسؤولان نخواهند، بلکه در شرایط کنونی تحریمها و مشکلات انتقال ارز و مشکلات تأمین کالا، تجهیزات و فناوری نمیتوانندفازها را راهاندازی کنند؛ چراکه اسامیپیمانکاران دولتی و شبه دولتی یعنی تمام پیمانکاران اصلی پارس جنوبی در لیست تحریمها قرار دارند و به شدت و به طور گسترده تحت کنترل تحریم کنندگان هستند پس چه اجباری است که پیمانکاران دولتی و شبه دولتی در این شرایط ادامه بدهند و اجازه ندهند که بخش خصوصی به نفع صنعت نفت و کشور وارد این میدان شود.
- با توجه به گفتههای شما چرا تاکنون از بخش خصوصی حداقل در تأمین کالا موردنیاز پارس جنوبی استفاده نشده است؟
- پروژهها به صورت EPC یعنی مهندسی، تدارکات و اجرا به پیمانکاران اصلی واگذار شده بودند و چون کالا و تجهیزات، محل اصلی گوشت و سود عمده پروژههاست. همان طور که قبلا گفتم پیمانکاران دولتی و شبه دولتی اغلب حاضر به واگذاری سود و گوشت پروژهها به پیمانکاران بخش خصوصی نبوده و نیستند البته از زاویه منطق بنگاه اقتصادی، این منطق، منطق درستی است چون منطق سودآوری و بقای بنگاه است. اما آیا فلسفه وجودی و مأموریت اصلی و ذاتی شرکتهای پیمانکاری دولتی، نیمه دولتی و شبه دولتی، سودآوری اقتصادی به قیمت تضعیف بخش خصوصی و کاهش سطح رقابت پذیری ملی است؟ این نکته را هم باید اضافه کنم که در سال84، 85 قراردادهای فاز 12، 15 و 16 ، 17 و 18 بسته شده است. وقتی تحریمها در سال 90 شدت گرفته، پیشرفت پروژه حدود 60 الی80 درصد بود. ضمن اینکه کدام 'خانی است که از جایگاه خانی خود کنار رود'؟اغلب پیمانکاران دولتی و شبه دولتی به دلایل عدیده حاضر نیستند به راحتی از پروژه کنار بروند چون حقوق و دریافتی مستمر و ثابت و قابل توجه دارند و اگرپروژه 10 سال هم طول بکشد برای اکثر حقوق بگیران، مطلوب است و ضرر یا زیانی متوجه آنها نیست! چرا که آنها حقوق و مزایای خود را بموقع و بدون تأخیر میگیرند. اینها بخشی از حقایقی است که همه در پارس جنوبی میدانندولی به دلایل مختلف نمیگویند و در مقابل پرسش خبرنگاران به لکنت زبان میافتند. بنده در همایش هشتم مدیریت پروژه در سال گذشته در تیم پانل بودم در حضور مدیران، پیمانکاریها و مدیران ارشد صنعت نفت، اعلام کردم مشکل پارس جنوبی، دولتی و شبه دولتی بودن پیمانکاران در شرایط تحریمهاست هر چند که بعد مورد عتاب و خطاب برخی قرار گرفتم اما حرفم را زدم. در واقع در پارس جنوبی ارتباطی بین حقوق و دستمزد مدیران اغلب پیمانکاران با پیشرفت پروژهها وجود ندارد یعنی اگر کار پروژه پیش نرود «حقوق ماهانه 15 تا 20 میلیونی» خود را میگیرند. اما بخش خصوصی وقتی بداند در صورت تاخیر 50 میلیارد دلار جریمه میشود خود را به آب و آتش میزند تا راه و ترفندی برای پیشبرد پروژه بیابد تا هم جریمه نشود و هم میکوشد تا ماهی 50 میلیون دلار پاداش تسریع در انجام پروژه را شکار کند.
- به همین دلیل است که برخلاف قراردادهای توسعه فازهای پارس جنوبی مبنی بر جریمه ماهانه 50 میلیون دلاری تاکنون هیچ پیمانکاری جریمه نشده است؟
- در مورد تشویق و تنبیه پیمانکاران دولتی و شبه دولتی، کارفرمای دولتی با مشکلات و موانعی مواجه است. مگر میشود آدم خودش را جریمه مالی کند. شاید پیمانکار دولتی نقد و یا سرزنش بشود اما اینکه برای هر ماه تأخیر 50 میلیون دلار جریمه شود، در واقع اتفاق نمیافتد. زیرا «هیچ کس به خودش سیلی نمیزند». ضمن آنکه لابیها و ارتباطات سازمانی و فردی برخی پیمانکاران با مدیران ارشد نفت، باعث حمایت ویژه آنان از سوی مقامات بالاتر کارفرما میشود. مدیر اجرایی برای تشویق یا تنبیه پیمانکار خاطی و حتی پیش بردن کارهای نظارتی و فنی، سنگ روی یخ میشود چون مدیر ارشد از او با قاطعیت و جدیت حمایت نمیکند. رسانهها همین مطلب را در سال 90 از قول من اعلام کردند من گفته بودم که برخی مدیران و مسؤولان ارشد دست از حمایت و پشتیبانی پیمانکاران دولتی و نیمه دولتی بردارند تا مدیران اجرایی کارفرما در چارچوب مفاد قراردادها و فرایندهای مدیریت پروژه، بتوانند کار پروژهها را پیش ببرند این موضوع به قبای برخیها برخورد و خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل!
-البته در برخی پروژهها به دلیل ضعف عملکرد و متعهد نبودن پیمانکاران به زمان قرارداد میشد آنها را بر کنار کرد.
- حداقل چهار نامه رسمی در دو مرحله به مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران برای طرح این موضوع به هیات مدیره محترم شرکت ملی نفت ایران فرستادم و درخواست کردم که ضمن اولویت بندی طرحها در سه گروه، بعضی از پیمانکاران باید از رهبری کنسرسیوم و پروژهها خلع ید شوند چون توانایی رهبری کنسرسیوم و تکمیل پروژهها را ندارند.رونوشت این نامهها در اردیبهشتماه 91 زمانی که در برخی پروژهها کارد به استخوان رسید به وزیر محترم نفت هم داده شد. البته خود وزیر محترم هم چندین بار به شدت از تأخیرات پیمانکاران مذکور انتقاد کردند و حتی موافقت کرد که در برخی پروژهها علاوه بر جرایم سازمانی، برخی مدیران ارشد پیمانکاریها، تعهد شخصی بدهند که چنانچه در مورد زمان راهاندازی طرحها، به وعدههایشان عمل نکردند به طور انفرادی و شخصی مبالغی در حدود 300 الی 500 میلیون تومان جریمه شوند اما در عمل حتی نظر موافق وزیر هم در پیچ و خمهای بوروکراسی مرگبار اداری گرفتار شد و در نهایت پیشنهادهای این جانب بررسی و اجرا نشدند. جناب قاسمی در این خصوص خیلی قاطع و مصمم بودند و از عقب ماندگی طرحها حرص میخوردند و ناراحت بودند چون خیلی روی پارس جنوبی وقت و انرژی میگذاشتند و فوق العاده در مورد پیشرفت فازها حساس و پیگیر بودند و حتی در بازدیدهای شبانه ای که من از فازها داشتم ایشان تأکید کرده بودند که حتی تا دیروقت و نیمه شب، مهمترین تغییرات فازها را همزمان با بازدیدها به اطلاع ایشان برسانم. ایشان حمایت زیادی از دست اندرکاران و فعالان پارس جنوبی میکردند.
- نتیجه چهار نامه به مدیرعامل شرکت نفت ایران چه شد؟
- چون ابطال و تغییرات عمده قراردادهای توسعه پارس جنوبی در اختیار شرکت نفت و گاز پارس نیست بلکه در اختیار مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران، هیات مدیره محترم شرکت ملی نفت ایران و سایر مراجع و نهادهای قانونی است پیشنهادهای این جانب در آن مقطع به دلایلی از جمله دادن فرصت مجدد به پیمانکار برای حل مشکلات پروژه و پیشگیری از تأخیرات ناشی ازتغییر رهبری کنسرسیوم و تغییر پیمانکارمورد موافقت قرار نگرفت.علاوه بر این قراردادهای توسعه پارس جنوبی با مصوبهی کارگروه نفت یا ستاد تدابیر ویژه بسته شده اند. بنابراین برای ابطال، تعویض و یا تغییرات عمده در این قراردادها در ابتدا باید از طرف شرکت نفت وگاز پارس، تغییرات مورد نظر تقاضا میشد که این کار توسط شرکت نفت و گاز پاس انجام شد، اما در این زمینه از سوی شرکت ملی نفت ایران، تصمیم گیری نهایی صورت نگرفت و پیشنهادها مسکوت ماندند.
- در آن نامهها به طور مشخص خواستار چه بودید؟
- در آن نامهها در برخی موارد به طور مشخص خواستار تغییر رهبری کنسرسیوم بودیم، اما در نهایت با این کار موافقت نشد. تکرار موارد مشابه، باعث شد که شرایط کاری غیر قابل تحمل و ادامه دار شود، چرا که برخی مدیران ارشد معتقد بودند که این نامهها علیه آنهاست در صورتی که این طور نبود و نامهها برای خروج از بحران مدیریتی و ساختاری برخی فازها نوشته شده بودند و چنانچه آن موقع با پیشنهادها موافقت میشد وضعیت فازهای مذکور قطعا بهتر از وضعیت کنونی بود.
- ارزیابی شما از پیشرفت توسعه پارس جنوبی پس از تغییر مدیریت چیست؟
- باید نتایج کار و میزان پیشرفت فازها را قبل و بعد از تغییرات مدیریتی پارس جنوبی به طور کارشناسی و یکپارچه مطالعه و ارزیابی شود و با آمار و ارقام سنجیده و تحلیل شود. اگر میانگین پیشرفت طرحها طی شش ماه گذشته بیشتر شده و در اجرای پروژههاتسریع حاصل شده است، بنابراین تغییر مدیریت در آن مقطع حساس،تصمیم درست و به جایی بوده است. اما اگر با رفتن من بهبودی در پیشرفت پروژهها حاصل نشده است و آمار و ارقام رسمیپروژههانشان میدهد که سرعت پروژهها کمتر شده است، در آن صورت تغییر مدیریتی در آن مقطع، تغییر مثبت و خوبی برای پروژههای کشور در میدان مشترک پارس جنوبی نبوده است.
- برخی با مقایسه راهاندازی فازها در گذشته وبه تولید نرسیدن حتی یک فاز در زمان مدیریت شما در پارس جنوبی، ضعیف ترین عملکرد را منسوب به دوره حضور شما در شرکت نفت و گاز پارس میکنند. نظرتان در مورد این مقایسه و ارزیابی چیست؟
- فرآیند اجرای مگاپروژههای پارس جنوبی، یک فرآیند پیچیده چند وجهی و طولانی است. به جزء شرکت توتال که فاز 4 و 5 را 52 ماهه به بهرهبرداری رسانده است، از فازهای قدیمیفاز دیگری نداریم که زیر 64 ماه به بهرهبرداری رسیده باشد. یعنی بهرهبرداری فازها 5 سال الی 11 سال طول کشیده اند حتی فازهایی داریم که 112 و 114 ماه بعد به بهرهبرداری کامل رسیده اند. میانگین اولین تولید فازهای ده گانه حدود 78 ماه یعنی در سال هشتم به اولین تولید رسیده اند و میانگین بهرهبرداری و تولیدکامل حدود 86 ماه یعنی در سال نهم به تولید کامل رسیده اند. این فازها در شرایطی تکمیل و راهاندازی شده اند که اولا شرکتهای خارجی عهده دار بخش کامل طراحی و مهندسی و همچنین تدارکات و اجرای پروژهها بودند و تحریمها نیز در حد بسیار جزئی و غیر قابل مقایسه با شرایط کنونی بود. در ضمن به طور میانگین حداکثر 6 فاز به طور همزمان در حال اجرا بوده در حالی که در شرایط کنونی و طی 3 سال گذشته 19 فاز استاندارد به طور همزمان در دست اجراست و هیچ شرکت خارجی حضور و مشارکتی در اجرای پروژهها نداشته و شرایط تحریم دهها برابر سخت تر و پیچیده تر شده است که بر همگان روشن است. منظور از ارایه این اطلاعات، شفاف سازی عملکرد صنعت نفت کشور در حال و گذشته است بنابراین قصد نفی زحمات و تلاشهای مدیران و مسؤولان دورههای گذشته و حال را ندارم. متأسفانه یکی از رویههای ناصواب و رایج کنونی، عدم ارزش گذاری و قدردانی از تلاشها و زحمات مدیران و مسؤولان دورههای گذشته است. بنابراین برخورد لازم میدانم به مصداق من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق از تلاشها و زحمات مدیران و کارشناسان و دست اندرکاران توسعه میدان مشترک پارس جنوبی و صنعت نفت کشور در گذشته و حال تشکر و قدردانی کنم. وضعیت امروز ما با همه نقاط قوت و ضعف نتیجه نگرشها، انتخابها و عملکرد گذشته ماست و امروز هم داریم آینده را رقم میزنیم بنابراین لازم است همه دانش، توانمندی و تجربه خود را صرف بهبود و اصلاح وضعیت حال و آینده کنیم. همه وزرای دورههای مختلف صنعت نفت و همچنین مدیران عامل شرکت نفت و گاز پارس با تمام توان خود برای تسریع در توسعه پارس جنوبی و تحقق اهداف صنعت نفت کشور تلاش و حتی فداکاری کرده اند اما با تحولات بین المللی و تغییرات محیط خارجی و همچنین محیط ملی صنعت نفت میزان پیشرفت طرحهای توسعه پارس جنوبی در دورههای مختلف دچار دامنه ای از تغییرات شده است که به طور عمده خارج از کنترل شرکت نفت و گاز پارس و حتی وزارت نفت بوده است. فرآیندهای طراحی و مهندسی، تدارکات و امور کالا، و اجرای مگاپروژههای پارس جنوبی که در گذشته با میانگین 78 الی 86 ماه به اولین تولید و تولید کامل رسیده اند فرآیندهایی طولانی، پیچیده و به شدت تحت تأثیر عوامل خارجی و شرایط بین المللی است به عبارتی حکایت مگاپروژههای پارس جنوبی مانند حکایت درخت گردو کاشتن است یعنی این طوری نیست که در دورههای 2 ساله و حتی 3 ساله پروژهها شروع شده و به بهرهبرداری برسند تاریخ توسعه پارس جنوبی نشان میدهد که فرآیند به ثمر نشستن طرحهای توسعه پارس جنوبی- بجز یک مورد فرآیندی طولانیو در حدود 7 الی 9 ساله بوده است.
- یعنی همه مدیریتها در پارس جنوبی نمره ای یکسان میگیرند؟
- نمیخواهم با طرح این موضوع نقش آفرینی همه دورهها را مساوی و یکسان تلقی کنم و به عملکرد همه نمره مساوی بدهم اما باید بپذیریم که در پارس جنوبی تفاوتها خیلی زیاد و فاحش نیستند در شرایط کنونی بویژه 2 سال اخیر تحریمها به شدت گسترش و عمق یافت و پیشرفت پروژههای پارس جنوبی به شدت تحت تأثیر تحریمها قرار گرفت ونقش مدیریت و عوامل داخلی یعنی عوامل درون سازمانی و وزارتی بر اساس قاعده 20-80 به حدود 20درصد کاهش داد. یعنی اگر مسئله تحریمها در سطح مدیریت کلان و راهبردی حل نشود هر تغییری در 20درصد باقیمانده داده شود توفیق چندانی در پروژههای پارس جنوبی حاصل نخواهد شد. بنابراین، با توجه به دوره طولانی آغاز تا به بهرهبرداری رسیدن طرحهای توسعه در چارچوب تفکرسیستمی ومدیریت علمی نمیتوان ادعا و یا نتیجه گیری نمود که چنانچه فاز یا فازهایی در دوره وزارت یک وزیر یا مدیریت ارشد شرکت نفت و گاز پارس افتتاح نشوند آن وزیر یا آن مدیر ارشد عملکرد ضعیفی داشته است؛ عکس این مطلب هم صادق است. باید بدانیم که فرآیندهای تولید و توسعه پارس جنوبی از آغاز عملیات مهندسی تا پایان عملیات اجرایی و به بهرهبرداری رسیدن طرحها، کاملا دارای همپوشانی بوده و حاصل کار و تلاش مدیران، مسؤولان و دست اندرکاران دورههای مختلفاست. بنابراین افتتاح و عدم افتتاح فازها یک جریان گسسته و نقطه ای و مربوط دوره ای کوتاه مدت و حتی میان مدت یک، دو و حتی سه ساله نیست. بنابراین گروه و جریانی که افتتاح یا عدم افتتاح فازها را نتیجه قوت و یا ضعف یک مدیر و حتی یک وزیر میدانند یا شناخت کافی از فرآیندها و فعالیتهای طولانی و پیچیده فازهای توسعه پارس جنوبی ندارند و یا جریان حقیقت جویی نیستند، بلکه جریانی خطی، سیاسی وگاهی هم عقده گشاییها و تسویه حسابهای شخصی است. حکایت به تولید رساندن مگاپروژههای پارس جنوبی، حکایت دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما بکاریم تا دیگران بخورند است البته اگر مطلب را با طنز به موضوع کنارگذاشته شدن من از پارس جنوبی پیوند بزنم پاسخ من کمیبا پاسخ آن پیرمرد دانا در ظاهر تفاوت خواهد داشت در دوره فعالیت گروه قدرت برای حذف من از پارس جنوبی، یک نفر از بازیگران گروه قدرت به برخی مدیران شرکت گفته بود ما نمیگذاریم آقای سوری در افتتاح فازهای پارس جنوبی حضور داشته باشد و او را حذف خواهیم کرد. بنده نیز درحضور چند نفر از مدیران به مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران گفتم که من عقده حضور شخصی در مراسم افتتاح فازها را ندارم اما به خاطر منافع ملی و اهداف تولیدی صنعت نفت هم دعا و هم کمک میکنم که مدیران بعدی در پارس جنوبی هر چه سریعتر فازها را به نتیجه برسانند و به طنز معناداری گفتم دیگران کاشتند و عده ای خوردند و افتتاح کردند و ما کاشته ایم دیگران خواهند خورد و افتتاح خواهند کرد. باز هم امیدوارم هر چه سریعتر با تدبیر دولت تدبیر و امید، قفلهای فازهای پارس جنوبی بویژه قفل تحریمها باز شود و فازها بدون حضور امثال من افتتاح شوند.
- با تمام این توضیحات روند توسعه پارس جنوبی بعد از رفتن شما شما تسریع شد یا نه؟
- توجه به دامنه محدود (حداکثر 20درصدی) نقش مدیران و عوامل و ابزارهای اجرایی و سازمانی در توسعه پارس جنوبی، به طور کلی اگر میانگین پیشرفت طرحهای توسعه در دوره مدیریت این جانب را با دورههای مختلف بویژه دوره بعد مقایسه کنید متوجه واقعیتها خواهید شد. میانگین پیشرفت فازهای مختلف، در دوره مدیریت این جانب نشان دهنده عملکرد مطلوب و موفق مدیریتی در شرایط تحریمهای فزاینده است. میانگین پیشرفت فازهای 12، 13،15 و 16، 17 و 18، 19، 22 تا 24 در دوره این جانب، مطابق گزارشهای هفتگی که به وزیر و معاونان وی ارسال میشد بیانگر اوج گرفتن اجرای پروژهها و عملکرد بسیار خوب است. چنانچه لازم شد در فرصتی مناسب با آمار و ارقام، اطلاعات بیشتری از وضعیت پیشرفت پروژهها در دوره مدیریتی من و دوره بعد از آن ارایه خواهم داد. فعلا در همین حد همه چیز شفاف و گویاست و در پاسخ به کسانی که تغییر مدیریت پارس جنوبی را نتیجه عملکرد ضعیف من و عملکرد بهتر مدیران بعدی عنوان میکنند با توجه به آمار و ارقام پیشرفت فازهای پارس جنوبی بعد از من به قول سعدی علیه الرحمه اکتفا میکنم و میگویم 'عاقلان دانند'. همچنین همان گونه که در بخشی از کتاب آمار دانشگاهی آماده است ' آمار دروغ نمیگوید، اما سیاستمداران - اضافه میکنم سیاست بازان- رقم سازی میکنند و با آمار به مردم دروغ میگویند.'
- طبق گفته شما وزیر نفت اعلام کرده بود تا زمانی که قاسمیهست، سوری هم هست. پس چطور شما برکنار شدید؟
- هم آقای دکتر میرکاظمی در زمان حضورش در وزارت نفت نظرشان این بود که تا پایان تکمیل پارس جنوبی من در پارس جنوبی بمانم و هم آقای مهندس قلعهبانی در نامهای در شهریورماه 90 به مدیریت منابع انسانی کتبا اعلام کرده بودند که آقای سوری تا پایان طرحهای توسعهای در پارس جنوبی خواهد ماند. نظر آقای مهندس قاسمی هم به طور شفاف همین بود اما وجود گروههای سیاسی قدرت طلب و گروههای فشار به نوعی از من باج خواهی مدیریتی کردند و فشار آوردند که پنج مدیر را بر کنار کرده و پنج نفرمدیر مورد نظر آنان را به کار بگمارم که بنده تسلیم این فشارها و باج خواهیهای سیاسی و گروهی نشدم و آنها هم به لطایف الحیل وارد عمل شدند و در نهایت 33 روز بعد در شرایطی موضوع به بازنشستگی من منجر شد. این در حالیست که همان سال من مدیرنمونه و همزمان مدیر شرکت برتر تولید در صنعت نفت شده بودم و 14 نفر از مجریان و مدیران طرحهای پارس جنوبی هم به دلیل عملکرد برجسته، یک رتبه تشویقی از مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران و وزیر محترم دریافت کرده بودند به هر حال بنده در عین سلامت و آمادگی و اوج پختگی و تجربه و تسلط بر طرحها، از پارس جنوبی حذف و بازنشسته شدم. بنده هم نه به این موضوع اعتراض داشتم و نه پیگیری کردم بلکه با عزت و سلامت در دو جلسه با بیان حقایق در جمع مدیران ارشد نفت با پارس جنوبی خداحافظی کردم.
- این حقایق چه بود؟
- در این خصوص مسایل حاشیه ای فراوانی وجود دارد که فعلا از طرح آنها میگذرم. من 38 سال در صنعت نفت با عزت و سلامت کار کردم. یکسال هم بیشتر از سن بازنشستگی ادامه فعالیت من تمدید شد و قرار بود باز هم تمدید شود اما تقدیر چنین رقم زده شد و من هم از این بابت راضی به رضای خداوند هستم زیرا تکلیف نیز از من ساقط شده است. مطمئن ام که این بازنشستگی با این شیوه برایم حکمتی داشته و برای خانواده ام قطعا رحمتی بوده است که هر روز آن را لمس میکنیم. همسرم بارها میگفت که من شوهرم را قبل از جنگ تحمیلی و در دوران انقلاب از دست داده بودم و از من به عنوان مفقودالاثر قبل از جنگ و یا مفقودالاثر دوران انقلاب یاد میکند و حالا همه خانواده خوشحال و راضی هستند که این مفقودالاثر بعد از 35 سال پیدا شده و به خانواده برگشته است از این بابت خدا را شاکرم.
- چه کسی تصمیم بر عدم تمدید فعالیت شما در پارس جنوبی گرفت؟ آیا وزیر نفت در این تصمیم نقش داشت؟
- اینکه چرادر آن شرایط حساس پارس جنوبی و با وجود اوج آمادگی، پختگی و سلامت من، تصمیم به تغییرات مدیریتی در پارس جنوبی در دوره کوتاه باقیمانده عمر دولت، گرفتند و مرا تغییر دادند فقط میتوانم بگویم که این تصمیم از اختیارات مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران است. به لحاظ سازمانی و قانونی ایشان از این اختیار قانونی، برای تسریع در اجرای پروژههای ملی پارس جنوبی استفاده کردند. طبق قانون ایشان اختیار عدم موافقت با تمدید بازنشستگی را دارند اما تا آنجا که من میدانم وزیر شخصاموافق بازنشستگی بنده نبودند.در مجموع مسائل حاشیه ای و موضوعات دیگری هم دخالت داشتند که طرح و بیان آنها فعلا ضرورتی ندارد.
- جناب قلعه بانی تصمیم به تغییر گرفتند یا گروه فشار سیاسی؟
- تصمیم تغییر مدیریتی و بازنشسته کردن من را آقای مهندس قلعهبانی- مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران- گرفتند. خود ایشان چندبار این موضوع را با تأکید در حضور عده ای به بنده گفتند و تأکید داشتند که خودشان تصمیم گرفته اند و کس دیگری دخالتی نداشته است. البته این موضوع یکی از اختلاف نظرهای حل نشده بنده و آقای مهندس قلعه بانی است. همان طور که گفتم برخی موضوعات و مسایل در چگونگی بازنشستگی من در پارس جنوبی در آن شرایط قابل تأمل است از جمله این که چهطور شهریور سال 90 ادامه فعالیت من تا پایان طرحهای توسعه تمدید میشود، درخردادماه 91 از من و مدیرانم به دلیل عملکرد برتر رسما قدردانی و تقدیر میشودسپس چندماه بعد یعنی در دیماه همان سال، تصمیمات قبلی به ناگهان تغییر میکند و تغییر مدیریتی رخ میدهد؟ در فاصله چندماه چه اتفاقاتی رخ داده!؟ بنده با حدود چهار دهه تجربه و سابقه سازمانی و جستجوی لازم به جزء نقش گروههای قدرت طلب و سیاسی، به موضوع و اتفاق دیگری پی نبردم، ' اللهُ اعلم'. گروههای سیاسی فشار بعد از اولین مذاکره با من با پاسخ محکم و مبتنی بر اخلاق مدیریتی و شرافت حرفه ای من روبه رو شدند که در نهایت آنها نقشه و سناریوی از پیش طراحی و تنظیم شده را اجرا نمودند و ناگهان من با حکم مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران بازنشسته شدم. تاکید میکنم آقای مهندس قلعه بانی اعلام کردند که خودشان این تصمیم را گرفتند و آقای مهندس قاسمینقشی در این تغییر نداشته اند و در واقع موافق این تغییر نبوده اند.
- پس بیماری شما نقشی در برکناری شما نداشت؟
- من 7 سال است که دیگر مشکل بیماری سرطان ندارم زیرا با عنایات الهی و تلاشهای پزشکان حاذق و کادر درمانی شایسته سازمان بهداشت و درمان صنعت نفت و دعای دوستان، بیماری سرطان پیشرفته من کاملا درمان شده است. بهطوری که در سه چهار سال گذشته حتی یک سرماخوردگی ساده هم نداشته ام.زمان تودیع هم در جمع مدیران و کارکنان تأکید کردم: «کسی نگوید که سوری مریض بود و رفت». بنابراین من در اوج سلامت و پختگی مدیریتی و سازمانی خود، در بوشهر در حال بازدید ازبخش دریایی پروژهها در کارگاه شرکت صدرا همراه وزیر و مدیر عامل شرکت ملی نفت ایران، مجریان طرحها و مدیران ارشد پیمانکاریها در حال انجام مأموریت و وظیفه سازمانی بودم که با دریافت پیامک به من گفته شد بروید خانه شما بازنشسته شده اید من هم همانجا دو رکعت نماز شکر برای عزت و سلامت خود خواندم و با پارس جنوبی خداحافظی کردم و رفتم و برای تمدید بازنشستگی یا حتی یک روز بیشتر ماندن، به کسی یا گروهی یا جریانی متوسل نشدم و خود را به سرعت با شرایط و دوره جدید زندگی ام همسو و سازگار نمودم و از این بابت خداوند را شاکرم.
- دلیل تغییر شما را چه چیزی اعلام کردند؟
- این سوال را از مدیرعامل محترم شرکت ملی نفت ایران میکردید بهتر بود. اما ایشان درجمعی 4 نفره و بعد از تشریح اقدامات گروههای فشار برای حذف من و ارایه دلایل متعددی مبنی بر مناسب نبودن تغییر مدیریتی در پارس جنوبی توسط من، آقای مهندس قلعه بانی در پاسخ من اعلام داشتند که چون فازهای قدیمی12، 15و16، 17و18 طبق برنامه ریزی و وعدههای قبلی به بهرهبرداری نرسید تصمیم به تغییر مدیریت ارشد پارس جنوبی گرفت.به هر حال باز هم پیشنهاد میکنم از خود ایشان بپرسید که دلایل، اهداف و نتایج تغییر مدیریتی در پارس جنوبی چه بوده است. البته گروههای قدرت طلب و سیاسی مدعی بودند در صورتی که سرکار بیایند سرعت پروژهها را بیشتر میکنند. الان پیشرفت پروژهها را طی شش ماه گذشته 'متر'کنید.اصلا خود مسؤولان و متولیان امور، آمار و ارقام را اعلام و راهی که ما رفته ایم و راهی که آنها رفتهاند مقایسه کنند. خوشبختانه در دهکده جهانی و عصر فناوری اطلاعات و ارتباطات، آمار و ارقام فازهای پارس جنوبی مشخص و در دسترس است. از این موضوع و این دلبران سیاسی و خطی بگذریم به قول مولوی «بهتر آن باشد که سّر دلبران، گفته آید در حدیث دیگران».فعلا صلاح نمیبینم که بیشتر از این برخی حقایق را در مورد روند مدیریتی و تغییرات آن در 3 سال اخیر در شرکت ملی نفت ایران چیزی بگویم. اگر ضرورت پیدا کند ناگفتنیهای زیادی را خواهم گفت.
- با توجه به گفتههای شما ملاک مشخصی برای تغییر افراد در صنعت نفت کشور وجود ندارد!
- متأسفانه کارنامه عملکرد مدیران به صورت واقعی و شفاف تهیه نمیشود و در موارد هم که گزارشی تهیه شود ملاک انتخاب، ترفیع، تنبیه، تشویق، انتصاب و یا عزل قرار نمیگیرد. در اغلب موارد، مدیران ارشد نه بر اساس کارنامه عملکرد، شایستگیها و مهارتهای سه گانه ادراکی، انسانی و تخصصی بلکه بر اساس شبکه ارتباطات و همبستگیهای گروهی و گرایشهای سیاسی در خصوص انتصاب و یا عزل مدیران تصمیم گیری و اقدام میکنند به همین دلیل است که بسیاری از مدیران شایسته، با تجربه و توانمند حاشیه نشین و یا خانه نشین شده و میشوند. امیدواریم این روند در دولت بعدی متوقف و اصلاح شود.
- حضوراین گروه فشار سیاسی چقدر در توسعه و یا عدم توسعه صنعت نفت نقش دارد؟
- در اردیبهشت ماه امسال، وزیر محترم نفت که انسانی متواضع و قدردان و با اخلاق است در جلسه ای با حضور حدود 200 نفر از معاونان و مدیران ارشد صنعت نفت در سال شهید بهشتی این وزارتخانه در مراسم تودیع از زحمات اینجانب قدردانی کردند من در همان جا با اشاره به اقدامات گروههای فشار در حذف من از پارس جنوبی اعلام کردم که صنعت نفت گرفتار دو عارضه زیانبار است اول بروکراسی و دیوان سالاری پیچیده و طولانی است که همیشه مورد نقد وزیر محترم بوده و دوم سیاست زدگی گسترده صنعت نفت است؛ به طوری که اکثر مدیران ارشد، گرفتار فشارهای جریانات سیاسی و گروههای افراطی قدرت طلب شده اند. اگر به تغییرات مدیریتی چند سال اخیر شرکت ملی نفت ایران توجه کنیم ریشه بخش قابل توجهی از مشکلات فعلی تولید و طرحهای توسعه روشن و شفاف میشود.گروههای سیاسی فشار صنعت نفت که به جریانات و گروههای سیاسی خارج از صنعت نفت مرتبط و وصل اند عامل اصلی خانه نشین و یا حاشیه نشین شدن اکثر مدیران حذف شده هستند.بنابراین یکی از اقدامات عاجل و اولویت دار دولت یازدهم، از هم پاشیدن و حذف این کانونهای قدرت و گروههای فشار در صنعت نفت است. البته حذف و جابجایی مدیران ضعیف و یا ناسالم،از وظایف کلیدی و اصلی مدیران ارشد است اما باید این تغییرات مستند به عملکرد و رفتار واقعی افراد بوده و در چارچوب قانون و مقررات و با حفظ حرمتها صورت پذیرد.
- بعد از رفتن شما از پارس جنوبی افرادی که گروه فشار خواهان تغییر آنها بود تغییر کردند؟
- بله تاکنون سه نفر آنها بر کنار شده اند، برای تغییر دو نفر دیگر نیز گرفتار برخی محدودیتها و معذورات مستحدثه شده اند. در واقع، گروههای قدرت طلب، باج سیاسی و مدیریتی میخواستند و به آنها باج ندادیم، ما را به زعم خود حذف و خانهنشین کردند. زهی عزت و سعادت! آیندگان و وجدانهای بیدار و دلسوز در مورد تغییرات مدیریتی پارس جنوبی و صنعت نفت بهتر و دقیق تر قضاوت خواهد کردضمن آنکه خداوند قهار و جبار همه جا حاضر و ناظر بر نیّات و اعمال ماست و او منتقم و در کمین است.
- وزیر نفت دولت یازدهم باید چه خصوصیاتی داشته باشد؟
- صاحب نظران و بزرگان حوزه مدیریت، 3 ویژگی یا مهارت اصلی و اساسی برای کلیه سطوح مدیریتی لازم شمرده اند؛ مهارتهای ادراکی، مهارتهای انسانی و مهارتهای فنی. تنها تفاوت این سه ویژگی در سطوح مختلف مدیریتی، میزان و اندازه مهارتهای ادراکی و فنی است به نحوی که مهارتهای ادراکی و شناختی در مدیران ارشد باید خیلی بیشتر و مهارتهای فنی و تخصصی در حد کم و آشنایی قابل قبول است اما مهارتهای انسانی و ارتباطی در همه سطوح به اندازه هم و به صورت یکسان الزامیو پایه ای است یعنی مدیر در هر سطحی که باشد باید مهارتهای لازم و کافی در حوزه منابع انسانی داشته باشد. بنابراین این سه ویژگی اصلی، نقطه آغاز مدیریت در سطوح راهبردی و وزارتی است، در سطوح مدیریت وزارت نفت مهمترین حوزه، حوزه مدیریت منابع انسانی است. بنابراین بارزترین ویژگی و مهارت وزیر نفت باید مهارتهای انسانی، ارتباطی و شخصیتی باشد تا مقبولیت و نفوذکافی در بین کارکنان داشته باشد.با وجود اقدامهایی که صورت گرفته است در حال حاضر منابع انسانی چالشیترین حوزه وزارت نفت است.
- اولویت دولت تدبیر و امید در بخش صنعت نفت چیست؟
- نیروی انسانی صنعت نفت روحیه، انگیزه و اشتیاق گذشته را ندارد و بر اثر عدم ثبات، عدم روزآمدی و عدم اثربخشی رویهها، سیاستها و برنامهها بویژه تغییرات زیانبار سالانه و دوسالانه مدیران و عدم امنیت و ثبات شغلی آنان، که منجر به تصمیمات و اقدامات ناپایدار، نا هماهنگ و گاه متناقض میگردد بخش عمده ای از سرمایههای انسانی صنعت نفت، یعنی کارکنان جبهه تولید و توسعه نفت و گاز کشور، دچار خستگی، فرسودگی و خردگی روحی و روانی شده اند و در حوزه منابع انسانی، مشکل اندر مشکل اندر مشکل شده است. به همین دلیل اغلب خبری از نشاط، طراوت، شادابی سازمانی، خلاقیت، شور و اشتیاق به کار نیست. اینها نتایج ناشی از سیاستها و برنامهها، رویهها و عملکرد کوتاه مدت میان، میان مدت و بلند مدت مدیران ارشد عملیاتی است. این وضعیت ما را به شعر سعدی علیه الرحمه میاندازد که میفرماید: سیاست کسانی خطاست که از دستشان دستها برخداست. باید فردی وزیر شود که منابع انسانی و بویژه مدیران حاشیه نشین و خانه نشین شده که اغلب رنجیده خاطر شده اند را از نظر روحی، روانی و انگیزه سازمانی بازسازی کند. در حالی که درمیدان مشترک پارس جنوبی و در فضای رقابتی، نیروهای قطری در آن طرف میدان پنج تا 35 هزار دلار درآمد دارند در این طرف میدان مشترک کارکنان صنعت نفت ایران اغلب کمتر از حدود هزار الی دوهزار دلار میگیرند. به همین دلیل رقیب قطری، پروژه قطریکردن پارس جنوبی را تعریف و سعی میکند نیروهای متخصص ایرانی را به سمت خود ببرد. کشور عمان هم مشابه همین برنامه را عمل میکند. پس با توجه به جاذبههایی که رقبای منطقه ای ایجاد میکنند اولا بایددافعههای این طرف میدان را کم کنیم. ثانیا جاذبهها و انگیزهها را افزایش بدهیم.
- وزیرنفت چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
- وزیر جدید باید دانش، نگرش مهارت و تجربهی کافی در حوزه کلان مدیریت منابع انسانی داشته باشد. کلید سایر مسائل صنعت نفت، در دست منابع انسانی است. البته یک وزیر باید استراتژیست هم باشد یعنی مهارتهای ادراکی، شناختی و مفهومیبالایی داشته باشد یعنی بصیر و آرمانگرا و تعالی جو باشد و بتواند برای ارتقای جایگاه ملی و بین المللی صنعت نفت جهت گیری راهبردی و چشم اندازی جذاب و الهام بخش ترسیم کند که به چشمانداز 1404 کل کشور متصل شود. باید کلان نگر و دارای تفکر سیستمیاما عملگرا، نتیجه گرا و هدف جو باشد. ویژگی سوم مهارتهای فنی، تخصصی و اجرایی صنعت نفت است. وزیر باید صنعت نفت را در حوزه داخلی و بین المللی به اندازه کافی بشناسد علاوه بر این برای تحول، توسعه و تعالی صنعت نفت باید بتواند اهداف کلان و عملیاتی را در حوزههای تولید، توسعه و تجارت تنظیم و محقق کند یعنی واقعگرا، برنامه محور و قانون مدار باشد و جلوی سیاستهاو اهداف رویا پردازانه و بلند پروازیهای غیر علمیو غیر کارشناسی را بگیرد و توسعه پایدار، یکپارچه و دانایی محور صنعت نفت را در افق 1404 به صورت یکپارچه ساماندهی و راهبری کند برای اینکار باید تیمهای تخصصی متشکل از ذی نفعان کلیدی شکل بگیرد. به طور راهبردی و عملیاتی دانشگاه و صنعت را پیوند بزند. حداقل 10-12 گروه مشاوره تخصصی از دانشگاهها، نظریهپردازان، مدیران تولید و مجریان طرحها و ذی نفعان کلیدی داشته باشد و با استفاده از آنها کمیته راهبردی تحول، توسعه و تعالی صنعت نفت را تشکیل دهد تا بتواند اهداف، راهبردها، برنامهها و سیاستهای راهبردی در حوزههای تولید، توسعه و تجارت نفت و گاز و پتروشیمیبویژه با تأکید بر حوزههای منابع انسانی، مالی، کالا و عملیات را تدوین و به طور راهبردی هدایت و نظارت کند. قدرت تعامل با دیگران بویژه گروههای تخصصی و کارشناسی را داشته باشد و خود محور نباشد. و خود را عقل کل و قطب عالم صنعت نفت به حساب نیاورد خود را از خرد جمعی و کار تیمیو کارشناسی محروم و بی نیاز نسازد و در آخر اینکه با برون سپاری فعالیتهای تصدی گری و حذف فعالیتهای تصدی گری پیمانکاران دولتی و نیمه دولتی از پروژههای صنعت نفت، فضای رقابت و حضور پر رنگ بخش خصوصی واقعی را فراهم آورد و جایگاه، اعتبار و اقتدار صنعت نفت کشور و زنجیره ارزش نفت و گاز را به صورت پایدار بهبود و ارتقا بخشد.
-آیا نیاز است که وزیر نفت از صنعت نفت انتخاب شود؟
- با توضیحاتی که در مورد ویژگیها و مهارتهای اصلی وزیر نفت عرض کردم اگر وزیر، نفتی باشد خیلی بهتر است. اگر کسی از بیرون بیاید و نفت را نشناسد حداقل یک الی دو سال طول میکشد که موضوعات، چالشها و مسائل داخلی، ملی و بینالمللی این صنعت را خوب بشناسد و بفهمد. بنابراین نفتی بودن وزیر ارجح و امکانپذیر است.چهطور ممکن است در یک سازمان 180 هزار نفری یک نفر در حد و قامت وزارت نفت نباشد؟ به نظر میرسد مدیران توانمند، بصیر، با تجربه، استراتژیست، کل نگر، دردآشنای صنعت نفت و کارکنان، تحول گرا و تعالی جو در صنعت نفت وجود دارد فقط میباید آنها را به کمک دیگران شناسایی و از بین آنها مناسب ترین گزینه را انتخاب نمود.
- انتظار شما از دولت یازدهم چیست؟
- امیدوارم دولت تدبیر و امید با تکیه بر خرد جمعی کارشناسان و مدیران و استفاده از کلیه ظرفیتهای ملی بویژه در حوزه صنعت نفت بتواند در راستای تحقق اهداف و منافع ملی بویژه در میدان مشترک پارس جنوبی گره کور کنونی صنعت نفت را در حوزههای تولید، توسعه و بازرگانی و تجارت بین المللی باز کند. هم چنین اکثر پیمانکاران دولتی و شبه دولتی با وجود دلسوزی و توانمندی مدیران و مسؤولان آنها، با هر میزان توان و تجربه به دلیل محدودیتهای قانونی و مقرراتی و سازمانی نمیتوانند در مقابل تحریمها استقامت کنند و موفق باشند. با این شرایط چهطور پیمانکار دولتی میتواند برای تامین تجهیزات موردنیاز طرحهای پارس جنوبی، با شرکتهای خارجی مذاکره و معامله کند. به هر حال برای حل بحران توسعهی پارس جنوبی پیشنهاد میکنم کهه دولت آقای دکتر روحانی یک تیم توانمند مدیریتی متشکل از کلیه ذی نفعان اصلی در بخش کارفرما و پیمانکار، مشاور و تأمین کنندگان و نمایندگان از قوه مقننه و قوه قضاییه با اختیارات ویژه تشکیل بدهند. و با آسیب شناسی کارشناسی و جامع وضع موجود اقدام به سیاستگذاری و هدفگذاری مشترک وتدوین راهکارهای مشترک و تهیه و اجرای برنامه اقتضایی متناسب با شرایط هر طرح و هر فاز کنند. نکته بسیار مهم و حیاتی این است که معمولا در تغییرات مکرر سالانه و دوسالانه، بیشترین آسیبها و زیانها در حوزه منابع انسانی از طریق کنار گذاشتن و یا تغییرات عمده و سلیقه ای در اهداف، سیاستها و برنامههای قبلی جذب، نگهداشت و توسعه منابع انسانی به کارکنان شریف و بی گناه سازمان و خانوادههای آنان وارد میشود که در اکثر موارد، لطمات و پیامدهای زیانبار، گسترده و جبران ناپذیر بوده و زخمهای عمیق و ماندگاری بر روح و جان افراد میگذارد و زندگی کارکنان و خانوادهها را دچار مشکلات و چالشهای فراوان میکنند. ضروری است به عنوان یک اولویت مهم و حساس، وزیر دولت تدبیر و امید، رشد سرطانی این بیماری و عارضه مخرب مدیریتی را متوقف و آن را درمان زیرا بخش عمده مشکلات، سرخوردگیها، فرسایش و نارضایتیهای کارکنان ریشه در عدم ثبات سیاستها، رویهها و برنامههای سازمانی و تغییرات آونگی و خلق السّاعه مدیران دارد.
- در صورت فراهم شدن شرایط دوباره به صنعت نفت باز میگردید؟
- بعنوان مدیری که حدود چهار دهه در صنعت نفت خدمت کرده، موضوع لطیف و عمیقی را در مورد زندگی بویژه زندگی سازمانی میگویم که حکایت اشتیاق و حال و هوای بسیاری از مدیران و کارکنان شریف، میهنم و شایسته صنعت نفت ایران است. چرا که این پرسش و پاسخها مرا به یاد روحیه، حال و هوا و اشتیاق نیما یوشیج بزرگ و شعر بلند و عمیق «قصه رنگ پریده خون سرد» او و سرخوردگی، خستگی و دلزدگی اش از رفتار و زندگی سیاست زده شهر و شهریها و شور و اشتیاقش به بازگشت به کوهستان و زندگی سالم، ساده و بی آلایش در دشت و کوه و جنگل انداخت. این شعر شعرحکایت خوبیها و بدیها، مهربانیها، و نامهریها، وفاداریها و بی وفاییها و در مجموع حکایت زیباییها و زشتی و روشناییها و تاریکیهای افکار و رفتار انسانهاست. مخصوصا در آن قسمت که میگوید:
هر سری با عالم خاصی خوش است/ هر که را یک چیز خوب و دلکش است
من خوشم با زندگی کوهیان/ چون که عادت دارم از طفلی بدان
من همیشه از کودکی دلم اشتیاق و هوای زندگی ساده، سالم و مبتنی بر مهربانی و همدلی عشایر را داشته و دارد. اما وقتی رفتارها و صحبتهای آزاردهنده برخی مدیران و افراد را با دیگران بویژه با کارکنان و افراد بی حزب و دسته، میبینم و میشنوم، شور و اشتیاقم به گریز و فرار از زندگی در قفس تنگ سازمانی و شهر سیاست زده و پناه بردن و آرمیدن در چادرهای جان بخش و روح نواز عشایر دشت و کوهستان بیشتر و بیشتر میشود. نیما بعد از عمری زندگی در بین سیاست زدهها اشتیاق به زندگی مبتنی بر سلامت، سادگی مهربانی و همدلی عشایر را با تمام حنجره و رگهایش فریاد میکند:
از پس پنجاه و اندی ز عمر نعره بر میآیدم ازهر رگی
کاش بودم با دور ز هر کسی چادری و گوسفندی و سگی
فاعتبرو یا اولی الابصار صنعت نفت!
* منبع: خبرگزاری ایسنا