همیشه تاکید شده است که فرصتها طلایی هستند و اگر در بهرهگیری از آنها درنگ شود – بال بسته و میگریزند. به عبارت دیگر فرصتها را باید تا زمان است ربود یا به زبان سادهتر قبضه کرد.
مارین نیوز - حکمیت دادگاه بینالمللی لاهه در ۱۲ ماه ژوییه سال ۲۰۱۶ درخصوص شکایت کشور فیلیپین از تعرض چین به آبهای مورد ادعای "مانیل" طی یک سند پانصد صفحهای و اعلام خبری یازده ورقهای منتشره شد و کشور جمهوری خلق چین متجاوز شناخته گردید. این رای با توجه به لابیگری گروههای فشار بینالمللی به دور از انتظار نبود. شکایت مزبور که در سال ۲۰۱۳ به دیوان لاهه از طرف " مانیل" ارسال شده بود با سیاستهای سرسخت گرایانه چین به خصوص در تاکید حاکمیت سرزمینی بر بخش وسیعی از آبهای دریاهای جنوب چین [دریای چین جنوبی] – راه را برای سازش مسدود کرده و چنین محکومیتی را جاری ساخت. رای دیوان بر این نکته تاکید دارد که ادعای تاریخی چین مبنی بر حاکمیت بر آبهای دریای جنوب چین هیچ مشروعیت قانونی از لحاظ حقوق بینالملل نداشته و چین با حضور در آبهای سرزمینی کشور فیلیپین – حاکمیت مشروع این کشور را نقض کرده است. با وجودیکه حکمیت این دادگاه فاقد قدرت اجرایی است - معهذا چنین حکمیتی میتواند تشویقی برای کشورهای تایوان (بیجینگ [پکن] تایوان را ایالت بیست و سوم خود میداند)، ویتنام، مالزی و برونئی باشد که اقدام به شکایات مشابه نمایند.
دادگاه مذکورکه به زعامت پنج قاضی عالیرتبه جهان تشکیل گردید ( که همه آنها غیر آسیایی بودند واز نظر" بیجینگ" با منطقه آشنایی نداشتند، صادر شده است ) نقشه رسمی چین که بوسیله این کشور در سال ۲۰۰۹ به سازمان ملل متحد ارسال شده بود و طی آن مرزهای دریایی آن کشور بر اساس خطوط ۹ گانه ترسیم گردیده بود را فاقد اعتبار تاریخی دانسته و اعلام داشت که بر اساس اسناد تاریخی، چین هیچگاه قانونا انحصار بهره برداری را در این آبراه بزرگ جهانی نداشته (این آبراه با وسعت ۳.۵ میلیون کیلومتر مربع ای پس از ۵ اقیانوس دنیا بزرگترین آبراه جهانی میباشد که از سنگاپور تا تایوان ادامه دارد) و اینکه ادعای چین نسبت به حاکمیت بر این گذرگاه عظیم دریایی وجاهت قانونی ندارد زیرا که ملل دیگر منطقه نیز همیشه در این منطقه حضور و به صید ماهی و ... اشتغال داشتهاند. بیجینگ که حاکمیت بر ۹۰ در صد این آبراه آبی را از آن خود میداند طی متممی آنرا در قانون اساسی خود منظور داشته و اعلام کرده که منبع بزرگ آیزیان در این منطقه پهناور متعلق به چین میباشد.
حکمیت دیوان به همچنین تاکید داشته که دریای جنوب چین بطور طبیعی فاقد جزیره بوده و ادعای چین بر جزایر مصنوعی و بهره گیری از آبهای ساحلی آن مشروعیت ندارد. طبق کنوانسیون بینالمللی دریایی جزایر باید از آب شیرین برخوردار باشند- بیرون آوردن صخرههای مرجانی از دل دریا و ایجاد استحکامات بوسیله چین که منجر ایجاد هفت جزیره مصنوعی گردیده که همگی فاقد آب شیرین هستند از نظر لاهه در چهارچوب قوانین بینالمللی در ارتباط با حقوق بینالمللی منتسب به دریاها واقع نمیشوند. تایوان که بر جزیره " ایتو آبا" در آبهای سرزمینی خود از سالها پیش حاکم میباشد – ادعای حکمیت لاهه را مورد اعتراض قرار داده و عنوان داشته که به حاکمیت خود ادامه خواهد داد و این جزیره مصنوعی را که تایوان در آنجا استحکاماتی ساخته برخوردار از قوانین ناظر بر جزایر تلقی مینماید (این جزیره در دعوای فیلیپین در لاهه گنجانیده نشده بود).
"بیجینگ" که در اعتراض به شکایت "مانیل" در جلسات رسیدگی دادگاه مزبور حضور پیدا نکرده بود- بلافاصله پس از صادر شدن رای آن را مضحک خواند و اعلام داشت که آنرا ندیده خواهد گرفت و تاکید نمود که ناوگان دریایی این کشور که جلودار ادعای این کشور بر دریای جنوب چین میباشد( نیروی دریایی چین از جمله گروههای ذی نفوذی میباشد که مصرانه حاکمیت چین در این آبراه عظیم را تعقیب مینماید) با تمام قوا از منافع حاکمیتی- دریایی چین حراست خواهند نمود.
سیاست موکدانه جمهوری خلق چین در اعمال حاکمیت در این منطقه که بالغ بر پنج تریلیون دلار کالا همه ساله از آن عبور میکند و چین بر این ادعا است که سرشار از منابع عظیم انرژی است - بار عظیمی را بر دوش این کشور که رکود اقتصادی کم سابقهای تجریه میکند گذارده است. بودجه نظامی قریب به ۲۶۰ میلیارد دلاری چین بر دیگر بخشایی که نیارمند بازسازی و نو سازی هستند سایه افکنده و رشد اقتصادی این کشور را به چالش کشانده است (بخش عمده این بودجه کلان به تجهیز و نو سازی ناوگان دریایی چین تعلق دارد...).
تلاش "بیجینگ" در این راستا نشات گرفته از امیال و آرزوهای دیرینه این کشور در زدودن هر گونه تهدیدات پیرامونی است که چین در عدم استحکام آن در گذشته بخصوص در صد ساله قبل از پیروزی انقلاب ضرر و زیان فروانی را تجربه کرده است. جمهوری خلق چین با داشتن ارتشی بزرگ و ویژگیهای سرزمینی از مرزهای زمینی خود آسوده بوده و آسیب پذیری را از جانب دریا و سواحل ۹ میلیون کیلومتری خود که در گذشته مورد تعرض بیگانگان واقع شده – می داند. تجربه " صد سال خواری و ظلت" که صد سال قبل از پیروزی انقلاب چین به رهبری " مائو ز دونگ" در سال ۱۹۴۹ را تداعی میکند غمبارترین دورههای تاریخی این کشور محسوب میگردد... .
چین در دهه اول قرن بیست و یکم با سیاست آرام و فارغ از تنش که عاری از حالت تهدید آمیز بود و یا به ظاهر این گونه جلوه داشت، میتوانست از "فرصت استراتژیک" – دورهای که چین با کمترین هزینه و به قول "دنگ شیا پینگ" با چراغ خاموش حرکت قدرتی خود را به پیش ببرد. معهذا با قدرتیابی روز افزون انعطاف چین در ملاحضهگری که تحت رهبری "دنگ" توصیه گردیده بود رنگ باخت و "بیجینگ" در مسیری قرار گرفت که تعامل با بخصوص کشورهای منطقه جنوب شرق آسیا به چالش کشاند و فرصتی به آمریکا داد که در این گذرگاه حضور بیشتر پیدا کند و با طرح " محور آسیا" به مقابله با نفوذ چین به پردازد. " بیجینگ" از" فرصت استراتژیک" که در همزیستی با کشورهای منطقه داشت و میتوانست مناسبات را با نهادینه کردن تعاملات آنقدر گسترش دهد که جای مانور را از رقبای دور و نزدیک دریغ نماید. چین از چنان قدرت اقتصادی و تجاری برخوردار است که میتواند جاذبهای بزرگ در گرایش این کشورها و تطمیع آنها به چین باشد- بطوریکه که آینده خود را در گسترش پیوندها با این کشور ترسیم نمایند.
"بیجینگ" در این برهه زمانی علیرغم موفقیتهایی که در اعمال رهیافت مزبور داشت- نتوانست از فرصت فراهم شده در متقاعد کردن کشورهای شرق و جنوب شرق آسیا از صلح آمیز بودن سیاستهای خود بهره برداری لازم را داشته باشد و آن دوره طلایی زودتر از اینکه چین بتواند آنرا نهادینه نماید سپری گردید. به عبارت دیگر "بیجینگ" در استفاده بهینه از "فرصت استراتژیک" که در اختیارش بود شکست خورد به طوریکه کشورهای کوچک و بزرگی که در این دوره در مقابل چین صف آرایی نداشتند هم اکنون قد علم کردهاند که با توجه به سیر تحولات پیش بینی شده این موضع گیریها شدت پیدا خواهند کرد. برخی بر این عقیده هستند که "بیجینگ" در دوره "فرصت استراتژیک" میتوانست رهیافتهایی را در پیش گیرد که کشور کوچکی مثل فیلیپین اصولا در وادی شکایت از چین قرار نگیرد. ولی زمانیکه چین به صراحت اعلام میدارد که حق انتخابی بجز حضور قوی در آبهای مورد ادعای دیگران ندارد و راهها را به سوی حل و فصل منازعات بست- وضعیت شکنندهای ایجاد میگردید که باعث شد همانطوریکه در بالا گفته شد رای اخیر غیر منتظره نباشد.
علل مختلفی را می توان در اینجا درخصوص از دست دادن فرصتها بر شمرد: ۱- "بیجینگ" پیمودن راه کسب قدرت خویشتن داری مورد تاکید گذشته را کنار گذارده و مثل قدرتهای بزرگ در نظام بینالملل سیاست قدرت را پیشه کرده که نگرانی از ظهور قدرت جدید با مطالبات مشابه با قدرتهای بزرگ را فراهم ساخته است. ۲- موج احساسات ناسیونالیستی در کشورهای شرق آسیا (زمانی که شرق آسیا به تنهایی عنوان میگردد – مراد تمامی کشورها این حوزه بزرگ یعنی شمال و جنوب شرق آسیا از ژاپن تا اندونزی میباشد) در دوره مذکور رو به تزاید گذارده است. ۳- نگرانیهای کشورهای شرق آسیا از ادامه پشتیبانی ایالات متحده آمریکا که نشات گرفته از فقدان اراده کافی و جسارت سابق در حمایت از آنان میباشد نضج گرفته است. ۴- دامن زدن " بیجینگ " به ملی گرایی و احساسات چین محوری در این کشور نهادینه شده. ۵- تغیر نگرش " واشنگتن" از چینی که "ظهور صلحآمیز" را تجربه مینماید به چینی که منافع حیاتی آمریکا را تهدید مینماید، نضج گرفته ... همگی به محیطی تنش زا در آبهای دریای جنوب چین دامن زده که این منطقه حیاتی جهان به چالشی بس بزرگ مبدل کرده است- کانون منازعه و تیرگی روابط چین با غرب- آمریکا سیاست تهاجمی را در منطقه با سیاست "محور آسیا" در دستور کار قرار داده است ( کشورهای اروپایی نظیر بریتانیا و فرانسه نیز به حضور نظامی خود در منطقه مزبور توسعه بخشیدهاند)- موقعیت ژیوپلیتیکی این آبراه حیاتی را دو چندان کرده است . نکته مهم در این راستا که به پیچیدگی اوضاع در این منطقه میافزاید عدم عودل طرفین از مواضع سر سختانه است. اصولا منازعه بر سر حاکمیت سرزمینی بسیار بغرنج بوده و تعامل را بس دشوار ساخته است (جالب توجه است که چین دریای جنوب چین را "دریای دوم فارس" لقب داده!). حکمیت لاهه بلاشک فصل نوینی را در مناسبات منطقه جنوب شرق آسیا و به طبع آن در شمال شرق آسیا ( به ویژه بین چین و ژاپن – " توکیو" به همراه " مانیل" و " هانوی" از رای دادگاه مزبور استقبال کرده است) و این رای جدا از تاثیرات آنی عواقب بلند مدت را در بر خواهد داشت که به قول برخی – بازی جدیدی را در منطقه رقم خواهد زد.
" کیو تیان کای " سفیر آمریکا در " بیجینگ" پس از اعلام رای دادگاه عنوان نمود که این رای نزاع و حتی رویارویی را بسط خواهد داد.
با تمام این تفاصیل "بیجینگ" در اقدامی نشات گرفته از بلوغ سیاسی که آینده کشور را در گرو تعامل با جهان میداند به سانسور احساسات ناسیونالیستی پرداخته و نگذاشته که این رای با خشونتهای ملی گرایانه توام گردد و عواقب ناملایمتی را به همراه داشته باشد. این در زمانی است که چین خود برای تحکیم وحدت ملی به موج ناسیونالیستی دامن زده است (این فرایند در دیگر کشورهای شرق آسیا بزرگ نیز اخیرا محسوس میباشد).
جمهوری خلق چین بر خلاف گذشته مثل تظاهرات پس از بمباران سفارت چین در بلگراد بوسیله "ناتو" در سال ۱۹۹۹ و ملی کردن جزایر " سنکاکوو" بوسیله ژاپن در سال ۲۰۱۲ (این جزایر که چینیها آنرا " دیایو" خطاب میکنند مورد ادعای سرزمینی " بیجینگ" میباشد) حتی اجازه به "تظاهرات مدیریت شده" در نزدیکی سفارتخانههای فیلیپین و آمریکا را نداده است. یکی از دلایلی که چین را وادار به خویشتن داری کرده است بجز روحیه حاکم در "بیجینگ" که آینده خود را در تعامل با جهان و گسترش مناسبات با آن میبیند، به روی کار آمدن دولت جدید در " مانیل " میباشد. تمایل غیر منتظره " رودریگو دوترته"، رییس جمهور فیلیپین که یک "پوپولیست" قلمداد میگردد در گفتگو با "بیجینگ" چرخش صدو هشتاد درجهای دارد با سیاست رییس جمهور پیشین " آ کینو" که ضدیت وی با چین به ارجاع دعوا به دیوان حکمیت لاهه در سال ۲۰۱۳ انجامید. البته باید دید که چقدر محیط گفتگو بین "بیجینگ" و "مانیل" هنوز باقی است که بتوان از آن برای کاهش تنش بین دو کشور بهره گرفت... معذالک مسلهای که عیان است اراده باز نگه داشتن باب گفتگو "بیجینگ" است آنهم با کشوری که با موضع گیری سر سختانه چنین معضلی را برای چین فراهم کرده است... و بالاخره اینکه چین که روابط با آمریکا را "کلید کلیدها میداند" علیرغم موضع گیری ضد چینی این کشور خواهان ادامه مراوده با آمریکاست و صرفا به انتقاد از آن پرداخته است ( "واشنگتن از رای لاهه استقبال کرده و آن را لازم الاجرا دانسته است. این کشور رای همین دادگاه علیه خود در سال ۱۹۸۰ را مخدوش و آن را الزام آور ندانسته است!)
یادداشتی از بهزاد شاهنده- استاد پایه مطالعات شرق آسیا –دانشگاه تهران