ما تا پایان جنگ کار جدی نمیتوانستیم انجام دهیم و نخستین اقداماتمان در دوران اصلاحات آغاز شد که منجر به بهوجودآمدن «عسلویه» شد اما قطریها از ما خیلی جلوتر افتادند. مجموعهای از دلایل سیاسی سبب میشد تا شرکتهای مهم غربی که تخصص بالایی در تکنولوژی پیچیده و پرهزینه حفاری و استخراج در کف دریا دارند، خیلی اشتیاقی به کار کردن با ما نداشته باشند اما بههرحال ژاپنیها، کرهایها و تا حدودی فرانسویها در دوران اصلاحات، حضور جدی پیدا کردند. اما با بروز مشکلات هستهای با غرب از اواخر دوران آقای خاتمی و به تدریج جدی شدن تحریمها در دولت احمدینژاد، تمامی شرکتهای غربی از پارسجنوبی و عسلویه رفتند. با رفتن آنها فعالیتهای پارسجنوبی برعهده چینیها، ترکها، شرکتهای مالزیایی و شرکتهای ایرانی قرار گرفت.
از این مرحله به بعد بود که فاصله میان ما و قطر به طور منظم افزایش پیدا کرد. سرعت پایین پیشرفت فازها و پروژههای ما در منطقه پارسجنوبی و متقابلا پیشرفت سریع قطریها باعث شد فاصله میان برداشت ما و آنها از حوزه مشترکمان به طور متناوب، بیشتر و بیشتر شود. سال گذشته برداشت ایران تقریباً اندکی بیش از 50میلیاردمترمکعب بود درحالیکه قطریها سه برابر ما برداشت کردند.
ارزش صدمیلیاردمترمکعبی که قطریها بیش از ما - فقط در سال گذشته- برداشت کردند با احتساب دلار سههزارتومان و قیمت 400دلار برای هر هزارمترمکعب گاز، بالغ بر 40میلیارددلار میشود یعنی ما سال گذشته بهتنهایی 120هزار میلیاردتومان ثروتی را که میتوانستیم در پارسجنوبی از آن ملت ایران کنیم، تقدیم قطریها کردیم! شاید برای بسیاری از ما، رقم 120هزارمیلیاردتومان خیلی معنا و مفهومی نداشته باشد. جهت اطلاع یادآور شوم که کل بودجه عمرانی کشور در سال 92، اندکی بیش از 37هزارمیلیاردتومان بوده است. بودجه آموزشوپرورش در همین سال، 13هزارمیلیاردتومان و بالاخره کل بودجه بهداشت و درمان و خدمات پزشکی، برای امسال که اضافه هم شده است - بهنسبت سال گذشته- 17هزارمیلیاردتومان است. شاید حالا بهتر بتوان درک کرد 120هزارمیلیاردتومان که در پارسجنوبی بهواسطه محدودیتها و مشکلات خارجی صرفا در یکسال نتوانستیم بهدست آوریم یعنی چقدر پول؟ جالب است که دوستان «دلواپس» هرگز نگرانی از این دست خسارتها پیدا نکردهاند.
هرگز نگران این واقعیت نشدند که بهواسطه تحریمها، هزاران شرکت تولیدی بزرگ و کوچک، یا تعطیل شدهاند یا در بهترین حالت با کمتر از نصف ظرفیت تولید خود، سرپا هستند. «دلواپس»ها هرگز دلواپس این واقعیت تلخ نشدند که بهواسطه محدودیتهای اعمالشده برضد کشورمان، کالا، مواداولیه و ماشینآلاتی که وارد کشور میشود حداقل 20 تا 30درصد از قیمتهای جهانی گرانتر تمام میشوند.
دلواپسها هرگز نگران و دلواپس این واقعیت نشدند که وقتی تولید در ایران حداقل بهواسطه مواداولیه و ماشینآلات و ابزار و قطعاتی که استفاده میکنیم 20 تا 30درصد از قیمتهای جهانی گرانتر تمام شود، چگونه در آنصورت قرار است صادرات ایران در بازارهای جهانی از توان رقابت برخوردار باشد؟ چقدر خوب میشد که دوستان «دلواپس» آماری از تولیدکنندگان بخش خصوصی و دولتی میگرفتند که چگونه ظرف دوسال گذشته، عدمدستیابی به قطعات، مواداولیه، ماشینآلات و شاید مهمتر از همه ناتوانی در نقلوانتقالات پولی از طریق سیستم بانکی، آنان را با چه وضعیتی مواجه کرده است.
چقدر خوب میشد تا دوستان «دلواپس» سری به چند بیمارستان دولتی و بخصوص در مناطق محروم میزدند تا دریابند که تحریم قطعات و لوازمیدکی چگونه خدمترسانی را برایشان به حداقل رسانده است. این واقعیتها متاسفانه نه در گذشته و نه امروز هیچگاه باعث «دلواپسی» خانمها و آقایان «دلواپس» نشد. گویی این ضرروزیان به اقتصاد کشور و رنجی که مردم بهواسطه آن میکشند، در کشور دیگری اتفاق میافتد. در بهترین حالت البته از خود رفع تکلیف و مسوولیت کرده و همه مشکلات را سر سوءمدیریت دولت اصولگرای احمدینژاد ریختند. امروز هم البته با صدایی بلندتر، دولت روحانی را متهم به سوءمدیریت خواهند کرد. اتفاقا یکی از جدیترین دلواپسیها، باید دلواپسی درقبال چهرهها و شخصیتها و جریانات سیاسی باشد که متاسفانه مصالح و منافع ملی را فدای مصالح و منافع باندی و خطی خود میکنند.
* منبع: روزنامه شرق