در دوران تدريس، دانشجويان به دفعات سوال ميپرسيدند که چرا ايران، ناو هواپيمابر نمی سازد؟ آيا دانش طراحی آن را نميدانيم يا توانايی ساخت آن را نداريم؟
در اينجا لازم است توضيحاتي را ارائه کنم:
اينکه دانشجويان ايراني، خواهان رشد و پيشرفت کشور خود هستند و اينکه به خود اجازه ميدهند چنين افکار بزرگي را در ذهن خود پرورش دهند بسيار درخور تقدير و تحسين برانگيز است. اما بايد دانست که در مواردي که به امنيت ملي و قدرت دفاعي کشور، مربوط ميشود، به هيچ وجه نبايد احساسي و تقليدي عمل کرد.
اينکه "برخي از کشورهاي معروف، داراي ناو هواپيمابر هستند پس چرا ما نداشته باشيم" اصولا حرف درستي نيست. بايد ابتدا به فلسفه وجودي و کاربرد عملياتي هر چيزي دقت کنيم و سپس در مورد لزوم آن و کسب دانش طراحي و توانايي ساخت آن تصميم بگيريم.
ناو هواپيمابر اصولا براي کشورهايي مناسب است که از سرزمين مادري خود هزاران کيلومتر دورتر هستند و براي پشتيباني هوايي نيروهاي خود، نياز به ناو هواپيمابر دارند. بديهي است که اين نوع عملکرد، خاص قدرت هاي فرامنطقه اي است که منافع استعماري خود را در اقصي نقاط دنيا دنبال ميکنند. ولي اگر تفکر ما دفاعي است و قصد حضور در آنطرف کره زمين را نداريم پس لزومي ندارد که چنين ابزاري فراهم کنيم. از ديدگاه دفاعي، براي مقابله با هر چيزي، لزومي ندارد که همان چيز را داشته باشيم مثلا براي دفاع در برابر يک تانک زرهي ۷۰ تني، يک گلوله آرپيجي ۷ کيلوگرمي کفايت ميکند، به شرطي که موقعيت منطقه اي و شرايط عملياتي خود را خوب بشناسيم.
در مورد ناو هواپيمابر هم همينطور است. يک ناو هواپيمابر ۱۰۰ هزار تني با ۲۰۰ متر طول و ۶ هزار خدمه و ۹۰ فروند هواپيما و هزاران تن مواد منفجره و تسليحات، فقط با ۵ اژدر ۶ متري غرق ميشود، البته با شرطي که ذکر شد. در واقع همه متخصصان نظامي دنيا قبول دارند که اگر حفاظت کافي از يک ناو هواپيمابر نشود، به لحاظ ابعاد بزرگي که دارد يک سيبل متحرک و يک لقمه سهل الحلقوم! است. به همين دليل، يک ناو هواپيمابر هرگز به تنهايي به دريا نميرود بلکه ناوگاني از انواع ناوها و زيردرياييها، حفاظت از آن را روي سطح، بالاي سطح و زير سطح دريا برعهده دارند.
پس مسئله فقط داشتن يک ناو هواپيمابر نيست، مسئله، چگونگي محافظت از آن و توانايي تامين ناوگان همراه و هزينه هاي گزاف آن است. تجربه درگيري ناوهاي ايراني با ناو آمريکايي در اواخر جنگ، که منجر به غرق شدن ۲ ناو ايراني شد، تجربه اي تلخ اما درس آموز بود. اينکه "هرچه بزرگتر، بهتر"، در چنين مواردي کاملا مردود است. بنظر مي آيد چنين هزينه هاي گزافي را ميتوان در جاهاي موثرتري هزينه کرد که در "نبرد ناهمگون" کارايي موثرتري داشته باشند مثلا براي طراحي و ساخت ناوهايي که پهنه حضورمان را تا اقيانوس هند و مدار ۱۰ درجه تامين کند ( نه آنسوي کره زمين. (يا بخصوص براي طراحي و ساخت زيردريايي. اما چرا زيردريايي؟
يک سوال جالب: آيا تاکنون توجه کرده ايد که چرا در بازار خريد و فروش تسليحات در دنيا، انواع مدرنترين هواپيماهاي جنگنده و شکاري عرضه ميشوند ولي زيردريايي خيلي خيلي به ندرت و آنهم فقط بين کشورهاي خاص خريد و فروش دارد؟ چرا آمريکا، پيشرفته ترين جنگنده هاي خود را به عربستان و کشورهاي عربي ميفروشد ولي(علي رغم اصرار ۵۰ ساله آنها به خريد زيردريايي به هر قيمتي!!) حتي حاضر به فروش يک فروند زيردريايي هم به آنها نيست ؟.
جواب آن اينست که؛ پيشرفته ترين جنگنده ها از لحظه بلند شدن از سطح زمين توسط رادارها و ماهواره ها و انواع و اقسام ردياب هاي ديگر از فاصله چندصد کيلومتري يا حتي چند هزار کيلومتري رديابي ميشوند و از آنجا که موشک ضد آن جنگنده را هم از قبل آماده دارند لذا بيهيچ نگراني، جنگنده ها را خريد و فروش ميکنند. ولي زيردريايي چطور؟ يک زيردريايي از لحظه اي که به زيرسطح آب ميرود، شناسايي و رديابي آن بسيار بسيار مشکل ميشود چراکه امواج الکترومغناطيسي در داخل آب نفوذ ميکنند و رديابي راداري و ماهواره اي غير ممکن ميشود . تنها راه عملي شناسايي زيردريايي در زير آب، رديابي صوتي است که آن هم در برخي مواقع حتي از فاصله چند صدمتري هم امکانپذير نيست که البته ممکن است کار از کار گذشته باشد و اژدرهايي بطور همزمان و شتابان از زيردريايي در حال حرکت باشند. پس احتمال غافلگيري توسط زيردريايي بسيار بالاست و طبيعي است که کشورهاي فروشنده به دنبال دردسر نيستند. هرگز چيزي را به يک کشور عربي نميفروشند که فردا روزي خودشان از پس آن برنيايند يا به زحمت بيافتند.
تصور کنيد که يک زيردريايي همانند يک صخره در کف دريا نشسته يا به آرامي حرکت ميکند و اصول اختفاء را هم رعايت ميکند؛ چگونه ميتواند آن را پيدا کرد؟ آيا همانند پيدا کردن سوزن در انبار کاه نيست؟ لذا اگر ايران بجاي سرمايه گذاري در ساخت ناو هواپيمابر به سمت طراحي و ساخت زيردريايي برود، آيا معقولتر نيست؟ که البته به لطف خدا در ساليان اخير همين اتفاق هم افتاده و به دفعات در گزارشهاي تلوزيوني هم مشاهده شده.
اين در حاليست که به اتفاق نظر تمامي طراحان و مهندسان معماري دريايي در دنيا، زيردريايي پيچيده ترين وسيله نقليه دريايي است که سطح دانش وتکنولوژي آن، قابل مقايسه با هيچ کشتي و شناوري نيست. حالا که مسير و هدف- گذاري درست انتخاب شده، هرچه در اين راه هزينه کنيم، خطا نکرده ايم.
پس مسئله، دشواري طراحي و ساخت يا دانستن و ندانستن آن نيست، بلکه تفکري است که درست بودن يا نبودن راه را نشان دهد.
هميشه سربلند باد ايران ما
منبع : http://www.kashti.ir/