توجه به حملونقل دریایی در گذر زمان مستلزم بررسی ساختار لنجها و کشتیهای بادبادنی که تا پیش از موتوردار شدن آن ها نام جهاز داشتند، میباشد.
دکتر محمد حسن نیا - استاد دانشگاه تهران
مارین نیوز- دریانوردان دریا دل بندرکنگ در ساخت جهاز و لنج تبحر خاصی داشتند. این تبحر آنها در ساختن جهازهای بادی و قایقهای چوبی باعث شده بود که شاهان ایران نظیر نادرشاه افشار از لنجسازان بندرکنگ در ساخت لنج برای نیروی دریایی استفاده کند. در این نوشتار تلاش میگردد تا به بخشهای دیگر یک شناور چوبی دریایی اعم از جهازهای بادبانی و لنجهای چوبی در بندرکنگ پرداخته شود، تا مطالعهکنندگان بیشتر در جریان اجزا و قسمتهای متعدد یک شناور دریایی سنتی قرار گیرند.
ساطور: تختهای است که در ادامه میل سینه در جلوترین بخش قایق یا کشتی نصب میشود. بسیاری از انوع کشتیهای چوبی اقیانوس هند و خلیجفارس و بندرکنگ از روی ساطورشان شناخته میشوند. بهنظر میرسد شکل ساطور اهمیت کاربردی ندارد و بنا به سنت تعیین میشود. تختههایی که لب به لب در دو طرف شناور به شلمان میخ میشود بدنه آن را میسازد. این تختهها از پایین تا بالا هر کدام نامی دارد. پایینترین این تختهها را مالچ یا مالک میگویند. بالاترین آنها تریچ نام دارد و قرنیز یا تختهای هم روی تریج میکوبند که پوش نام دارد و کار سوار شدن و دست گرفت به لبه کشتی و آوردن و بردن بار با کشتی را آسانتر میکند.
سوار: تیرهای افقی و عرضی است که دو طرف کشتی را به هم وصل میکند، سطحه که در فارسی رایج به آن عرشه میگویند، در کشتیهای بزرگ از تختههایی درست میشود که در امتداد طول کشتی روی سوارها میخ میشود. در قایقهای کوچکتر سطحه وجود ندارد.
خن: فضای خالی زیر سطحه را خن میگویند. خن انبار بزرگ کشتی برای حمل بار است و بیشتر حجم کشتی را تشکیل میدهد. نام آن را از کلمه فارسی خان یا خانه میآید (در عین حال به بخشبندیهای هر دستگاه مدرج هم خن گفته میشود. مانند خنهای روی صفحه قطبنما و خنهای روی گونیای استادان کشتیساز که در عربی هنداسه نام دارد).
نیم: در بخش عقب کشتی سطح دیگری روی سطحه میسازند که آن را نیم مینامند. نیم هم مانند سطحه روی سوارها نصب میشود. به این سوارها سوار نیم میگویند. ناخدا و سکانی معمولا بر روی نیم مینشستند.
دبوسه: فضایی که بین نیم و سطحه ایجاد میشود، دبوسه نام دارد.که انبار مواد غذایی و جای اموال ناخدا و وسایل کشتی است.
کشسیل: در جلو کشتی هم سطحی مانند نیم ولی کوچکتر و باریکتر روی سطحه میسازند که کشسیل نام دارد. کشسیل را عربها کشتیل مینامند. به عقب کشسیل قطعه چوبی به نام کسر میکوبند تا از ریختن آب روی کشسیل به روی سطحه جلوگیری کند.
ده مردان: در ادامه کشسیل به طرف جلو و نوک شناور، ده مردان قرار دارد که سطحی است که جلوی کشسیل و در دو طرف زیر ساطور قرار دارد و جاشوان برای جابهجا کردن دستور روی آن میروند.
عربها به دهمران و ساده میگویند که در عربی به معنی تخت است. روی سطحه کشتی و اطراف آن اجزای دیگری هم به چشم می خورد.(پارسا، ص63-65)
دگل قلمی: جهازهای بادی علاوه بر دگل بزرگ، یک دگل دیگر به نام قلمی داشتند که تمام مشخصات دگل بزرگ را داشته ولی از آنها کوچکتر بود. طول دگل قلمی 19 متر است و فقط 4 بند به نام بی وارد و عمرانی به آن متصل میشده است و نیز دو شکاف و دو قرقره داشته است. دگل قلمی هم دارای گفیه و جامعه بود که به آن جامعه قلمی میگفتند. این جامعه سه شکاف و سه قرقره داشت و در پایین جامعه دیگری مانند جامعه بال نصب بود و به موقع بالا بردن شراع از آنها استفاده میکردند. چهاربند عمرانی و بی وارد همیشه به بدنه جهاز وصل بود.
چوب فرمند: چوب فرمند را در زبان محلی پروند میگویند و این چوب از دو چوب متصل به هم تشکیل میشده است و این همان چوبی است که به آن شراع یا بادبان میبستند و هم دگل بزرگ و دکل قلمی دارای فرمند بودند که بهطور افقی روی دگلها نصب میشدند و بادبان را به آنها متصل میساختند و در مواقع ضروری با بالا بردن چوب فرمند، بادبان را بر افراشته و به هر سمتی که مایل بودند، حرکت میکردند.( نوربخش، 1359، ص78-80)
لنگر: ابزاری است برای نگهداشتن قایق یا کشتی هنگامی که نمیتواند یا نمیخواهند در بندرگاه پهلو بگیرد. معمول لنگر جسم سنگینی است که با طناب یا زنجیر یا هر دو به بدنه وصل شده است. آن را در آب میاندازند و قسمت سنگین آن در کف دریا به سنگ یا گل و لای و گاه به گیاهان زیر دریا گیر میکند و نمیگذارد قایق از محل لنگر انداختن دور شود. در دریانوردی سنتی خلیجفارس و بندرکنگ به سه نوع لنگر بر میخوریم: لنگر با دو ناخن، لنگر چنگکی یا چند ناخن(معمل چهار یا پنج) و لنگر سنگی.
پاوره: در بندرکنگ به لنگر دو ناخن پاوره میگویند و عرب آن را باوره میخوانند. این لنگر شبیه لنگرهای سنتی اروپایی است. آلن ویلییرز در کتاب پسران سندباد میگوید که احتمالا نام باوره از واژه انگلیسی Bower آمده که در نیروی دریایی بریتانیا به لنگر اصلی کشتی گفته میشده است. ظاهرا لنگر دو ناخن یا پاوره در قرنهای اخیر و در اثر آشنایی با لنگرهای اروپایی رایج شده، اما در روزگاران کهن لنگر چنگکی به کار میرفته است. در نقاشی معروف کتاب مقامات حریری هم لنگر چنگکی نمایش داده شده است.
لنگر سنگی: لنگر سنگی بیشتر در صید مروارید به کار میرفت. چون لنگرهای ناخندار فلزی در حفرههای صخرههای مرجانی گیر میکرد و بیرون کشیدن آن مشکل و گاه ناممکن بود. اما لنگر سنگی با شکل گرد و بدون گوشهای که دارد به راحتی از میان صخرههای مرجانی بیرون میآید. لنگر سنگی را در بندرکنگ سن میگویند که نخست بهنظر میآید تلفظ دیگری از سنگ است، ولی در آثار ابن ماجد سخن از نوعی لنگر رفته که به آن انجرالصین یعنی لنگر چینی میگوید. بر پایه نوشتهها و یافتههای باستانشناسی روشن است که چینیان در گذشته لنگرهای سنگی به کار میبردهاند. شاید سن در بندرکنگ از صن یا صین عربی به معنی چین گرفته شده باشد.(پارسا، ص65-68)
بیدک یا بیدق: میله پرچم و بادنمای کشتی است که نزدیک قائمهای عقب کشتی است. معمولا از تیرکی ساخته میشود که به آن پرچمی یا نوار باریکی از پارچه وصل میکنند و در باد تکان میخورد و جهت و شدت باد را نشان میدهد.
سرایدان: آشپزخانه کشتی است که در واقع جعبهای چوبی است که اجاقی در آن قرار دارد و برای پخت و پز به کار میرود. جای آن در جلو کشتی و پشت کشسیل است.
زولی: هم مستراح قایق است. زولی را به صورت اتاقکی گرد و کوتاه و بدون سقف میسازند که کف آن سوراخی دارد. زولی بیرون از بدنه کشتی نصب میشود. در بوم دو زولی در دو طرف عقب کشتی نصب میشود که یکی مخصوص ناخداست و آن یکی برای دیگران.
صندوق سکان: هم در عقب کشتی دیده میشود و داخل آن سوبی قرار دارد که قطعه چوبی مدور است که زنجیرهای کنترل کننده سکان با گرداندن چرخ یا فرمان کشتی به دور آن میپیچد.( پارسا، ص68)
بادبان (شراع): بادبان یا شراع که به زبان محلی اوزال نامیده میشود، در حقیقت تنها وسیله و نیروی محرکه جهازها بودند.
اوزال: اوزال پارچه ضخیمی است به نام شگه که طول هر طاقه آن 20 متر و عرض آن 60 سانتی متر بود. از پارچه شگه 50 قطعه انتخاب و بادبان کشتی را میساختهاند. طرح بادبان را ناخدا میریخت و به وسیله جاشوها دوخته میشد. همه ناخداها از عهده این کار بر نمیآمدند. شکل بادبان به صورت مثلث است، پارچه بادبان یا شگه را در اوایل از دژگان و لنگه تهیه میکردند و در گذشته از کراچی تهیه میکردند. برای دوختن بادبان به سه یا چهار روز وقت نیاز بود. پس از دوخته شدن شراع دورتادور آن را بندی قرار میدهند که بهنام داسه معروف است. برای دگل بزرگ سه بادبان میدوختند که بهنام اوزال بزرگ، اوزال میان و اوزال ترکیت نامیده میشدند. اوزال بزرگ برای باد کم، اوزال میان برای باد متوسط و اوزال ترکیت یا کوچک برای بادهای شدید و مواقع طوفانی استفاده میشد.
روی دگل قلمی هم پروند میگذاشتند که از دو تکه تشکیل میشد. ولی از پروند دگل بزرگ کوچکتر بوده است. امروزه که لنجها با نیروی موتور حرکت میکنند، احتیاجی به بادبان ندارند، ولی هر لنجی تعداد لازم بادبان با خود میبرد تا اگر احیانا در وسط دریا موتور کشتی از کار افتاد از بادبانها استفاده نمایند. ( نوربخش، 1359، ص80 و 81)