مارین نیوز- گروه حکمرانی و سیاست دریا
کشتیها، حافظههای شناور تمدنها
تاریخ بشر، آکنده از نمادها و اشیایی است که به مرور زمان از یک ابزار صرف، به یک نشانه تمدنی تبدیل میشوند. کشتیها، از جمله همین نمادهای چندلایهاند. برخی از آنها با غرق شدن، خاطرهساز و اصلاحگر میشوند؛ برخی دیگر، در همان لحظه نابودی، برای همیشه از ذهنها پاک میشوند. در این مقاله، دو نمونه تاریخی بهظاهر مشابه اما از نظر پیامد، کاملاً متفاوت، مقایسه میشوند: تایتانیک بهعنوان حادثهای جهانی با تأثیرات عمیق بر نظام بینالمللی ایمنی دریایی، و سلطانا که با وجود کشته شدن بیش از ۱۱۶۹ نفر در انفجار دیگ بخار در رودخانه میسیسیپی، به دلیل همزمانی با پایان جنگ داخلی آمریکا و ترور لینکلن، در حافظه عمومی محو شد و هیچ اصلاح ساختاری در پی نداشت. این تطبیق، نه صرفاً درباره دو کشتی، بلکه درباره دو الگوی مواجهه با بحران است: یادگیری در بستر فاجعه در برابر فراموشی سازمانیافته.
از جلال تا زوال – دو حادثه، دو تاریخ
۱. تایتانیک: غرور فناورانه، عبرت جهانی
زمان و مکان: ۱۵ آوریل ۱۹۱۲ – اقیانوس اطلس شمالی
ویژگی کشتی: بزرگترین کشتی مسافربری زمان خود، ساخت شرکت وایت استار لاین، نماد پیشرفت فناوری دریایی بریتانیا
علت حادثه: برخورد با کوه یخ در شرایط ضعف نظارت، سرعت بالا، و کمبود تجهیزات نجات
تلفات: حدود ۱۵۰۰ نفر
بازتاب اجتماعی و نهادی:
• تشکیل کمیسیونهای تحقیق پارلمانی در بریتانیا و آمریکا
• کنوانسیون بینالمللی ایمنی جان اشخاص در دریا (SOLAS 1914) سریع تصویب شد.
• تحولات گسترده در طراحی کشتی، تعداد قایقهای نجات، نظارت رادیویی و مقررات عبور و مرور دریایی صورت پذیرفت.
• تایتانیک به الگوی فرهنگی در ادبیات، سینما، آموزش و خاطره جمعی تبدیل شد.
۲. سلطانا: فاجعهای فراموش شده در تاریخ آمریکا
زمان و مکان: 27 آوریل ۱۸۶۵ – رودخانه میسیسیپی
ویژگی کشتی: کشتی بخار چرخپرهای تجاری، ساخت شرکت جان لیتلبری در اوهایو، طراحیشده برای ۳۷۶ نفر اما حامل بیش از ۲۱۰۰ مسافر
علت حادثه: انفجار دیگ بخار به دلیل تعمیرات ناقص و بارگیری بیش از ظرفیت
تلفات: حدود ۱۱۶۹ تا ۱۶۰۰ نفر
بازتاب اجتماعی و نهادی:
• همزمانی با ترور آبراهام لینکلن و پایان جنگ داخلی باعث محو شدن حادثه از حافظه عمومی شد.
• هیچ کمیسیون تحقیق یا اصلاحات نهادی در پی نداشت.
• سلطانا در تاریخ آمریکا به عنوان «فاجعهای که کسی پاسخگو نبود» شناخته میشود.
تطبیق تحلیلی – دو رویکرد متفاوت به فاجعه
دو حادثه دریایی تایتانیک و سلطانا نه تنها از نظر فنی و تاریخی، بلکه از نظر واکنشهای نهادی و فرهنگی، در دو مسیر کاملاً متفاوت حرکت کردند.
تایتانیک، پس از فاجعهای تلخ، به نقطه آغاز اصلاحات عمیق نهادی و فرهنگی بدل شد؛ در حالی که سلطانا، در بی تفاوتی ساختاری، از حافظه تاریخی و نظام سیاستگذاری آمریکا حذف شد.
پس از غرق تایتانیک در سال ۱۹۱۲، افکار عمومی در اروپا و آمریکا با جدیت به مسئله پرداختند. آسیبشناسی فنی و نهادی، شکلگیری کمیسیونهای تحقیق رسمی، و فشار رسانهها، به تصویب سریع کنوانسیون بینالمللی ایمنی جان اشخاص در دریا (SOLAS 1914) انجامید.
اما سلطانا، که در ۲۷ آوریل ۱۸۶۵ در رودخانه میسیسیپی منفجر شد و بیش از ۱۱۶۹ نفر را به کام مرگ برد، در سایهی ترور آبراهام لینکلن و پایان جنگ داخلی آمریکا، از توجه عمومی و نهادی محروم ماند.
هیچ کمیسیون تحقیق، اصلاح ساختاری یا مستندسازی آموزشی در پی نداشت. نه رسانهای پیگیر بود، نه نهادی پاسخگو. سلطانا به سرعت از حافظه جمعی آمریکا کنار رفت و حتی در تاریخ نگاری رسمی نیز جایگاه چندانی نیافت.
از منظر فناورانه، تایتانیک به بازنگری در طراحی کشتیها، افزایش قایقهای نجات، و تحول در سامانههای مخابراتی انجامید؛ اما سلطانا هیچ اثر فناورانه یا آموزشی بر جای نگذاشت.
از نظر فرهنگی نیز تایتانیک به پدیدهای جهانی بدل شد، در حالی که سلطانا حتی در میان پژوهشگران تاریخ دریایی نیز کمتر شناخته شده است.
در مجموع، تایتانیک نماد «هوشیاری نهادی» و سلطانا نمونهای از «فراموشی ساختاری» است. یکی به اصلاح ساختارها انجامید و دیگری به محو در غبار تاریخ.
پیامدهای هوشیاری یا فراموشی حوادث
اگر بپذیریم و هوشیار باشیم، اینگونه خواهیم بود:
• ایجاد نظامهای استانداردسازی، بازرسی و آموزش منظم و موثر در حوزه ایمنی دریایی ضروری است.
• ارتقاء اعتماد عمومی به مدیریت بحران و نهادهای نظارتی، پایهای برای تقویت امنیت و پاسخگویی در حوادث است.
• شفافیت در مسئولیتپذیری نهادها و بخش خصوصی، زمینهساز اصلاحات ساختاری و جلوگیری از تکرار خطاها خواهد بود.
• تبدیل حادثه به منبع دانش، آموزش و توسعه فناوری، به پیشرفت مستمر صنعت دریایی و افزایش آمادگی در مواجهه با بحرانها کمک میکند.
اگر فراموش کنیم، این پیامدها در انتظارمان است:
• تکرار خطاها و افزایش هزینههای جانی و مالی اجتنابناپذیر خواهد بود.
• فقدان اعتماد عمومی و تشدید بیتفاوتی نهادی، شرایط را برای بحرانهای بعدی مهیا میکند.
• ناتوانی در ساخت حافظه نهادی و تثبیت سازوکار یادگیری، مانع پیشرفت و اصلاحات اساسی میشود.
• رکود در صنعت، بیتوجهی به منابع انسانی و فرار تخصصها، روند توسعه دریایی را متوقف خواهد کرد.
نتیجهگیری و اقدام عملی
تایتانیک، اگرچه غرق شد، اما درسهای آن به پایههای نهادهای دریایی جهان تبدیل شد. سلطانا، هرچند از نظر فنی و جغرافیایی کوچکتر بود، اما فقدان واکنش نهادی به آن، خود حادثهای بزرگتر است؛ حادثهای در حافظه جمعی، فرهنگ، سیاستگذاری و ساختارهای اصلاحناپذیر.
جامعهای که اشتباهاتش را دفن میکند، محکوم به تکرار آنهاست؛ اما جامعهای که شکستهایش را تحلیل میکند، میتواند بر شانههای آنها به توسعه برسد.
امروز، ایران در یک دوراهی سرنوشتساز قرار دارد: تکرار تجربه سلطانا یا یادگیری از تایتانیک. در مواجهه با حوادثی چون سانچی، غرق کشتیهای سنتی، تصادمات دریایی مکرر و بحرانهای ایمنی شناورها، بدون ساختن حافظهای تحلیلی، آموزشپذیر و پاسخگو، نه نوسازی کشتیسازی معنا دارد، نه رتبهبندی شرکتهای دریایی، و نه ادعای توسعه دریامحور.
حادثه بندر شهید رجایی، با ابعاد انسانی، حقوقی، اقتصادی و نهادیاش، آزمونی واقعی برای اراده اصلاحطلبانه کشور است. مشروط کردن اصلاح به جایگزینی سازوکارهای تحلیلی و پاسخگو با الگوهای سکوت و حذف، هشداریست که این گزارش بر آن تأکید دارد.
ایران امروز، برای ارتقای ایمنی دریایی و جلوگیری از تکرار سوانحی نظیر حادثه بندر شهید رجایی، نیازمند احیای ظرفیتهای مغفول و اجرای کامل مصوبات پیشین است. از جمله این اقدامات، برگزاری نخستین همایش بررسی و پیشگیری از سوانح دریایی در سال ۱۳۸۹ و در حاشیه دوازدهمین همایش صنایع دریایی بود؛ رویدادی که در پی تأکیدات مندرج در قطعنامه یازدهمین همایش (۱۳۸۸) شکل گرفت. در این قطعنامه، بر لزوم حضور مؤثر مؤسسات ردهبندی و نهادهای ذینفع در کمیتههای بررسی سوانح و انتشار منظم یافتهها برای بهرهگیری در سیاستگذاری و اقدامات پیشگیرانه تأکید شده بود؛ موضوعی که در مصوبه دوازدهمین همایش نیز، با مشارکت همه ارگانهای دریایی کشور، مورد تأیید و تأکید مجدد قرار گرفت.
همچنین، سند راهبردی ایمنی دریایی سازمان بنادر و دریانوردی که در اوایل دهه ۱۳۹۰ برای هماهنگی با کنوانسیونهایی نظیر SOLAS تدوین شد، بر توسعه سامانه بررسی سوانح، ارتقای آموزش خدمه، بهبود ایمنی سازهای شناورها و همکاری منسجم با مؤسسات ردهبندی تأکید دارد.
تداوم چنین رویکردی، با تکیه بر تحلیل، شفافیت و هماهنگی بیننهادی، میتواند حافظهای نهادی و آموزشپذیر برای نظام دریایی کشور بسازد؛ حافظهای که برخلاف «سلطانا»، از دل حادثه، به اصلاح برسد و تجربههای تلخ را به سرمایه سیاستگذاری تبدیل کند.
اگر تایتانیک، آغاز دوران جدیدی در ایمنی دریایی بود، سلطانا نماد دفن حقیقت در نظامهای فراموشکار است. اکنون، حادثه بندر شهید رجایی این فرصت را پیش روی ما گذاشته است: تاریخ را به نفع اصلاح بنویسیم، یا همچنان مسئولیت را در سایه فراموشی پنهان کنیم./